۱۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شرح کار

ظهر، مسیرمو عوض کردم و رفتم جلو خونه فهیمه اینها. 

هیچ تفتی نذاشته بودند، اطلاعیه ای هم به دیوار نبود. لذا، زنده است.

بالاخره عصری جواب اس داد، گفت فردا میاد شرکت. احتمالاً حبس بوده است. نمی دونم. باید بیاد از خودش بشنوم.


ناهارمون، لازانیا بود. خوشمزه شده بود! کلی آبجی خانومو تشویق فرمودم. مزه غذاهای بیرون رو می ذاد. نمی دونم چون سویا قاطی گوشتش کرده بود، یا چون سس مخصوصشو با شیر و کره درست کرده بود، یا بخاطر اون ادویه ای که روی بسته لازانیا بود.

بهرحال، خوب بود.جاتون تهی

بعد ازخواب عصر رفتیم سیتی سنتر. لباس می خواست، نپسندید. گوشت گوساله و گوسفند خریدیم و برگشتیم. تا همین الانه هم داشتم قصابی می کردم! 

آقا حدود یک دقیقه ایستادم جلوی خودپرداز، چندتا چابجایی انجام دادم، یک عالمه کارمزد برداشت! اونوقت چراااااااا؟ چه کار کرده مگه؟ نصب و نگهداری این تجهیزات از محل سود سپرده هایی که معلوم نیست چقدره و چیزی اش به مشتری نمی رسه قابل تامین نیست یعنی؟!

بگذریم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خلط ریالی!


هه هه  گفتم دیروز دادم رفت ؟

الان صداشون در اومده!

خخخخخخخخخخ!

400 میلیارد تومن بوده خووووووووووووووب ؟

من تومن و ریال رو خلط کردم،

40 میلیارد تومن گذاشتم تو فایل!

تازه، جالبی اش اینه که 1020 میلیارد بود از اول بعد که نصف راه رو تا خونه رفتم فهمیدم که باید می کردمش 400 بعد دووووووووووووور زدم برگشتم که درستش کنم،

زدم چشمشو کور نمودم!

خخخخخخخخخخخ!


همینه که هست! وقتی کللللل حقوق من در ماه به هیچی نمی رسه، عدد بزرگ می بینم جا نمی شه تو مغز سرم!

همین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بدرقه یک دوست


دو روزه که فهیمه را نیست

به تلفنهاش جواب نمی ده

یحتمل مرده است.

ظهر،

می رم از سمت خونه شون،ببینم اطلاعیه اش به دیواره یا باید دنبال فرضیه ای دیگه باشم!



همینه دیگه. وقتی دو روزه نیومده شرکت، اس جواب نمی ده، زنگ نمی زنه، گوشیشو بر نمی داره،

یحتمل خودش مرده  دیگه.

خدااااااااااا رحمتش کنه!

تو دنیا که بدجوری باهاش چپ افتاده بود،

امیدوارم آخرت، گیر بده به یک یزیدی شمری چیزی، اینو ول کنه.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

اتمام استرس


خب، به خیر گذشت!

پول بی صاحب، واریز شد.

ولی همممچنان روی نظرم هستم!

کار رو نباید به زن سپرد !

اصلا هیچی رو نباید به زن سپرد!

مگه خداااااااای تعالی، طی ایییییییییینهمه سال، رسالتشو به یک زن سپرد ؟

نسپرد!

چون می خواست به انجام برسه

چون می خواست درست به انجام برسه!


ختم کلام !

(می دونم الانه ترقّه زیر پاتون در کنند نمی فهمید از شدّت عصبانیت منتهی، همینه که هست! نظرم اینه! می تونید، عکسشو بهم ثابت کنید! )


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

غلط کردن

این رفیق ما پریروزها یک گوشی خریده است

فروشنده نانجیب، گوشی دست دوم بهش انداخته

گوشی هم مشکل داشته

برده که عوض کن و ببر گارانتی و خلاصه، ماجرایی شده است

در این بین، این رفیق بیچاره ما، صرفاً واسه گرفتن یک برگ فاکتور سربرگ دار از فروشنده، کارش به نیروی انتظامی و تهدید و فحش و فضاحت کشیده.

درحالی که تا قبل از اینکه پول مردک رو بده،

می تونسته آقا وار، از مغازه بیرون بیاد.

می خوام بگم آدم، حواسشو وقتی جمع نکنه، به غلط کردنی می افته که به عمرش فکر نمی کرده است.

حالا،

منم کم کم دارم به یک همچین غلط کردنی می افتم!

به زن داداشمون سپرده بودیم یک مبلغی رو جابجا کنه.

دیروز آخر وقت که رفته بانک، از حسابش برداشت کرده اند،

به حساب ما هم نریخته اند

بهانه، اینکه آخر وقت است، فردا صبح اول وقت پول تو حسابشه

ولی تااین لحظه، هییییییچ خبری از کسی نیست.

قضیه مشکوک است. جابجا کردن پول، صدور یک حواله، واسه منی که کارمند بانک هم نیستم، فقط دو دقیقه وقت لازم داره. چرا تو یکربع آخر وقت بانک اینها کار رو انجام نداده اند؟

الان چی دست زن داداش ماست؟ واقعاً برگه رسیدداره، یا از بسسسسسسس شلوغ می کنه یا ساده است و به حرف کسی که پشت میزه اعتماد می کنه، یک عالمه پول از دستش رفت؟

کسی چه می دونه

دارم جلوی خودمو نگه می دارم که بهش زنگ نزم. می دونم طفلک پا می شه می ره شعبه منتهی،

چرا آدم از اول، ندونه روال کار چیه!


اصلا آدم نباید کار رو به زن بسپره ! اشتباه از خودم بود!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah