۱۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تا کی؟



صفحه دو آخر هفته این هفته، جالب بود به نظرم

یک خانوم با اطلاعات حوزوی!

خانوم وثمقی؟

وسمقی؟

وسمغی؟

ومصمقی؟

 باریک الله! یادبگیرید شما خانومها برید حوزه! اینقدر نق نق نکنید تو رو خدا ! برید حوزه!

بانو امین، مجتهد بود! تخت فولاد اصفهان دفن است ایشون! راه بازه! برید درس بخونید! کون گشادی تا کی؟!

بفرما!

این یکی وکیل است! بییییییییییست سال سابقه وکالت داشته! 

تکون بدید اون دنبه ها رو! برید درس بخونید! خوب زبونهاتون درازه که ! هدایتش کنید!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کشمش خدا...


انگور،

میوة تاک

بی شک یکی از عجایب خلقت است!

میوه این درخت بی افاده و سر به زیر رو

اگه آویزون کنی، کشمش سبز می شه

اگه رو زمین پهن کنی، کشمش آفتابی!

اولی سایه می خواد و جریان هوا

دومی، آفتاب 

بعد رنگدانه ها، 

یکی قرمز می ده یکی سبز

دیگه از شرابش و الخش من نگم چون نخورده ام سرم نمی شه زیاد.

آدمیزاد، از این هم عجایب تره!

دیروز، کارگر شهرداری رو دیدم که جلوی ماشین شهرداری می دوید و آشغال برمی داشت پرت می کرد بالا

فکر کردم،

هر دو نالانند امّا این کجا و آن کجا!

این طفلک، کشمش آفتابی شده است! می دونید! لباسشم نارنجی می پوشه! رو زمین خداست، آفتاب می خوره

بعضی ها،

حسب اتفاق

از خایة بوقلمون خارج می شن!

اونها می شن کشمش سبز خدا !

خوب می خورند

خوب می پوشند

بالا بالاها نشیمن دارن و ،

باید تو سایه باشن 

با جریان ملایم هوا ...



منابع و مراجع:

1- ذهن پریشان

2- سرایندة :  دختری در زیر یار و پیرمردی زیر بار ** هر دو نالانند اما، این کجا و آن کجا

3- کشمش سبز!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قشری گری


قدیمترها که مسلمون تر بودم و مسجدی، 

یکی از عباراتی که باهاش از دهن مسلم جماعت صلوات می کشیدند بیرون این بود که ییهو یکی بلند صدا میزد:

لال از دنیا نری بلند صلوات!

بعد،

مسلم جماعت

لابد از ترس اینکه موقع مرگ لال از دنیا بره،

با صدایی که همچین از ته اعماق دلش

از یک جایی،

شاید فقط یکم مونده به مخرجش به سمت بالا در میومد،

پاسخ می داد.

حالا من مونده ام موقع مرگ، به چه کار میومده است زبان؟!

گیرم که لال!

صد البته منظور این نبوده که انشاالله موقع مرگ بتونی جیغ و ویق کنی و به عزرائیل بد و بی راه بگی و  الخ

منظور، 

لاید،

این بوده که وقتی نکیر و منکر میان سراغت و از درسهای کودکستانت تاااااااااااااااااااااااااااااا همین آخری ها رو هی ازت می پرسند، 

شما لال نباشی، بتونی عین بلبل جواب بدی!

امام اول؟ علی

امام دوم؟ حسن

امام سوم؟ حسین

امام چهارم؟ زین العابدین

امام پنجم؟ علی النقی

امام ششم، امام تقی

امام هفتم، موسی کاظم

امام هشتم، امام رضا

رضا به حکم قضا ؟

نهم امام 

دهم امام هادی 

یاااااااااااازدهم عسکری

دوازدهم غایب است

؟


آخه مرده!

شناخت امام که به ردیف کردن اسم و ترتیبشون که نیست قشششششششششششششرییییییییییی!

لال باشی و خفه بشی و شعر نتونی بخونی در جواب فرشتگان مقرّب، خیلی مقرّب تری تا که کرسی شعر بگی !



هان، اینها رو گفتم که بگم لال از وبلاگ نری، بلند صلوات.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

افطار


آقا اینها دارن شام می خورند!

وی ی ی ی ی ی ی ی ی ی !

هر شب، 

من ا لانه تااااااااازه می خوام برم دکّون بشینم، 

بعدش برگردم

بعد فکر کنم چی بپزم

بعد هم یکمشت فحش به خود بدم!

خخخخخخخخ!

آبجی خانوم داره باهاشون شام می خوره! 

بهش می گم بین سرما و گشنگی کدومو ترجیح می دی؟

می گه سرما رو

می گم پس واسه چی میای اصفهان گشنگی می کشی!

هه هه.

 خیلی خدایی بچه خوبیه 

هر روووووووز دو وعده غذا می پزه هر وقت پیشمه،

 تمامشو هم من می گم عی!

 تا ته هم می خورم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سبقت در دهات

از وقتی هر خری مرکب چهارپاشو فروخت و ماشین خرید،

بخصوص از وقتی که ملت اهل دود و دم و خمر و الخ هم شدند

دیگه خیابون جای امنی نداره واسه آدم!

مرتیکه الاغ، هنوز ار تو پیچ فلکه خارج نشده، ازم سبقت گرفت

یک بوووووووووقی کشیدم بیخ گوشش که جفت کرد، دو متر خط ترمز کشید!

میخ ایستاد!!

گفتم الانه که پیاده بشه کتکم بزنه! خخخخخخخخ

نمی دونم، همونطوری، راه افتاد، منم عین بچه پر رو ها، نوربالای اعتراضمو خاموش نکردم که فکر نکنه کم آورده ام، و ضمناً نبینه کی معترضش شده 

خخخخخخخ

دهات هم بد جایی است! فرهنگ ندارن ملّت به جان خودم.

ولی این 206 هر چیزیش بده، از دو چیزش خوشم اومده

یکی بوق گردن کلفتشه

یکی هم راهنماهاش که تو ظلّ آفتاب هم طرف می بینه!

اگه بزنی براش، البته!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بدخلق!

اینجا، آبادی!

من،

خعععععلی آدم بداخلاقی ام!

افتضّاح!

مثال عرض کنم، همین بعد از ظهر، کم مونده بود از شدّت عصبانیت، یقه خودمو جر بدم!

آقا، مامان ما دندونش موقع ناهار شکسته است.

بعد بجای اینکه فکر خودش باشه،

بلند شده رفته مراسم ختم فلان کس!

دم غروب برگشته، می گه بریم دکتر!

می گم خب مادر من، خودت مهم تری یا فلان مرحوم! نمی رفتی مراسم کوفتی رو، 

وقت بیشتری بود آدم یک کاری می کرد!

رفته ایم مطب،

شونصد نفر  آدم نشسته تو صف،

هی هم آدم میاد! 

ما هم که بی نوبت رفته ایم، قاعدتاً همه بر ما مقدّم اند!


خلاصه، حرص خوردم!

خدا رحمت کنه همه رفتگان رو ولی والله اگه یکی شون راضی باشند که اینطور بازماندگان به دردسر و زحمت باشند!

آقا، مرد، ول کنید دیگه!

حضرت نبی وقتی فوت کرد، جنازه اش روی زمین بود علی قوله، حضرات صحابه جلسه گرفته بودند که کی بشینه جاش!

یعنی از دفن حضرت نبی امر مهمتری هم بوده!

نگید جریان انحرافی بوده ها! بابا هنوز بدن نبی مکرّم گرم بوده قطعا! یعنی همه آموزشی که به جامعه داده است، هنوز جلو چشمشونه، هنوز فرصت آماده کردن اذهان جامعه واسه واسه تحریف و جعل خاطره و روایت مهیا نشده!

می خوام بگم شاید خود نبی مکرم اینطور یادشون داده بوده. بهرحال خیلی از افراد صاحب وجاهت در زمان حضرت نبی مردند و لابد ایشون نه تو سر خودش کوفته نه سیاهشو چهل رووووووووز از تن نکنده نه از کار و زندگی افتاده!

خب مرده! خدا بیامرزتش! این چه مدل احترام گذاشتنه به طرف است که آقا دیگه کسی آهنگ نذاره و کسی قر نده و کسی عروسی نکنه و کسی فلان پسرشو نبره و الخ و دولخ که چیه، خانواده بازمانده داغداره!


من، نمی پسندم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گیج و منگ

اومدیم آبادی

ناهار خوردیم و ، 

یکم تو نت سرچ کردم و می خواستم بخوابم که خانواده آق داداش اومدند.

الانه، یکم کلّه مبارکم منگ شده انگار. خوابم میاد خب! 

آخه ساعت سه ظهر چه وقت مهمونی رفتنه؟

حق دارند ها.

 یعنی اصلا مهمون نیستند.

مشکل از خونه ماست که فضاهاش همه عمومی است و اتاق به اون معنی توش خیلی کمه،

 یا از شدّت سرما  غیرقابل استفاده است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قاطی

صبح، توی موال،

(روم سیاه)

یادم افتاده بود به لیاخوف روسی!

والله!

فکر کردم یک کشوری می شه ما،

یک روس نشسته میاد مجلسمونو می بنده به توپ،

یکی مثل عثمانی ها،

شونزده ثانیه هواپیمای روس حریم هوایی شونو نقض می کنه،

همچین می کوبن تو کونش که با کلّه سقوط کنه!

دمشون گرم!

دم ما هم گرم!

دم لیاخوف هم گرم حالا که فکرشو می کنم!

شما فکر کنید این بابا به توپ نبسته بود،

چی می شد؟

یک مجلسی عین مجالسی که باهاش آشنایید و آشناییم،

منتهی یک چنددهه قبل تر تشکیل می شد!

به نظرتون دیگه چیزی ازمون باقی می موند؟

نمی خواد کسی به عملکرد مجالس نگاه کنه ها، شما به تبلیغات نگاه کنید

به هول و ولایی که کان دیده ها می کنند که برن توش!

بعد ببینید خدایی، ما مردمی هستیم که اینجور تشنه خدمت باشیم؟!

کی؟

ما؟

همین ما؟

کردان نماینده ما بود! سمبل فعل کردانیدن در جهان!

آقای بزرگوار تتری، نماینده ما بود، سمبل نمی دونم چی چی!

خب ، ما اینیم دیگه!

مجلس است و لیاخوف! ای ول لیا!

ولی خوب کاریتون کردند ترکها! تا جونتون در آد !

والله!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بافت قشنگ


فرمایش بخصوصی نیست

یک عاااااااالمه عدد بی سر و ته دستمه، باید جمع کنم!

امروز می ریم آبادی

یکی از لذت های من، رفتن آبادیمونه و دیدن بابا مامانم

و یکی از کارهایی که حتماً سعی می کنم  انجام بدم و ازش لذت می برم،

اینه که لباس خوشحال و رنگی تنم باشه وقتی می رم!

این هفته تمامش با شلوار مشکی و بافت تیره اومدم شرکت اما مخصوص واسه امروزم،

رفتم سر کمد لباس ها

یک بافت آجری رنگ خیلی لطیف و قشنگ رو از بین اونهمه انتخاب کردم و

اتو زدم و

الان تنمه!

جاتون تهی منو ببینید! خخخخخخخخخخخ!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

هنر! آشپزی


دو   سسسسسسساعت کباب پختم

خشک،

بی مزه،

افتضّاح!

به زور گوجه کبابی خوردمشون!


قراره خونه که رفتیم، نون حجیم بپزیم!

اونروز توی تلویزیون نشون می داد، فقط فر لازم  داره و خمیر ترش!

باحال باید باشه! احتمالا خششششششک بشه اونم!

کلاً یکی از چیزهایی که من همیشه تو مغزم بوده این بوده که نون صبحانه دااااااغ باشه و تازه! و تنها چاره اش اینه که خودم بتونم بپزم!

درست عین نیمرو! هر زمان که لازمه، سه سوت!


شبتون خبرّم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah