۱۰۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

فرکانس

سردمه!

لباس گرم تنمه، جوراب هم،

اما،

پاهام یخخخخخخخ زده !

کلا از سرما و نم بیزارم!

عوضش،

 دلم آفتاب می خواد!

 دااااااااااااااغ! 

بخوابی توش و وقتی بیدار شدی یک پرده رنگت سیاهتر شده باشه!

آفتاب !


هنوز دستم به تئوری موسیقی بنده. مسخره است که فرکانس یک نتی مانند دو، ثابت و معلوم و مشخص نیست و فرضی است!

فرکانس نیم پرده و ربع پرده هم به طریق اولی! تازه بدتر از این! یعنی حتی فرکانس نت اصلی رو توافق کنیم فلانه عدد، روی نیم پرده هر کسی یک چیزی فرض می کنه!

عیییییییییییی!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شور-ابوعطا

خب، در ادامه کنکاش موسیقی، به اینها می رسیم:

رنگ ابوعطا که در صفحه 28 از کتاب اول هنرستان تحت عنوان درس 77 اومده، با این نتها شروع می شه:

سل، دو، سی، دو، سی، لا، سی، سل، لا، فا، سل، لا، سی، لا، دو، سی، لا، سل، فا ...


سرکلیدها عبارتند از لا کرن، سی بمل و  می بمل


با این حساب، فاصلة بین نتها به ترتیب می شه:

دو و نیم

یک 

یک 

یک

سه چهارم

سه چهارم

یک و نیم

یک

دو

یک

یک

یک

یک

یک و نیم ...


حالا هرچی لای اینها بگردی که الگوی شور (یعنی سه چهارم، سه چهارم، یک، یک، نیم، یک، یک) رو پیداکنی،

می بینی که نیست!


با اینهمه، ابوعطا جزو شور است و باید از الگوی شور پیروی می کرد!

کجاشو نمی فهمم؟!



اینم بگم که قطعه ابوعطا، حداقل با تنظیمی که توی این درس از کتاب اول اومده، ظاهرا شور سل هست چون سرکلیدها نشون میده اگه از نت سل شروع کنیم، الگوی شور ( یعنی سه چهارم، سه چهارم، یک، یک، نیم، یک، یک) پیاده شدنی است و لا غیر.



۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

روز پنجم


امروز از اول صبح، مشغول کارهای بیخودکی بودیم!

اولش که کل آبادی رو گشتیم واسه دو تا وسیله که ماشین لباسشویی رو تعمیر کنیم. 

بعد از دو سه دور چرخیدن، قطعاتش رو پیدا کردیم، هجده هزار تومن. یارو گفته بود خودتون نمی تونید درستش کنید منتهی، من هرچی نگاه یارو کردم، نگاه قطعات، دیدم اگه کاری هست که این نکبتی می تونه، قطعاً منم می تونم! اومدم خونه خودم درستشون کردم! 

تازه مرتیکه الاغ گفته بود واسه اینکه راحت تر جا برن چسب بزن بهشون! فکر کن! چسب رو از قدیم می زدند که بچسبه! این می گه واسه روان شدن!

خلاصه، به خیر و خوشی درستش کردم. اگه کسی تعمیرات داشت خبر کنه! هه هه!

بعدش پلیس +10 پیدا کردم واسه گواهی نامه ام. بسته بود! فرق ده با شهر یکی اش همینه! مردک دهاتی در دکّون دولتی رو بسته بود به دل خوش!

بعدش باز مهمونی بازی! اینبار ناهار. واااااااااااااااااااااای که چقدر طول می کشه و بعدش که رفتی انگار بزغاله به آخور بسته باشند هی چیزهای ناهمگون میارن هی می گن بخور! آخه باباجان، هرچیزی حدی  داره! آجیل میوه چایی، گز، ناهار باز چایی باز میوه! خب این خاصیت خر است که تا پای آخور است فقط می خوره، بعدش هم خورده هاشو تجدید خاطرات می کنه. نمی دونم شایدم گاو. یکم به آدم بودن آدم احترام بذارید خب!

خلاصه،

برگشتن، رفتیم نمایشگاه. می خواستم گلیم ببینم. پونصد هزار تومن تقریبا قیمت می خورد. خیلی جذبم نکرد راستش. واسه روی دیوار، یکم ناموزون بود! آدم یاد حمامهای قدیم می افتاد که لنگ رو می زدند به دیوار که خشک بشه! 

فقط یکم گردو خریدم که از قضا گردوی خوبی هم بود و متاسفانه باز باید این راه دراز رو برم، مجدد بخرم!

از ظروف سفالی لعابدارشون هم خوشم اومد اما جلوی خودمو گرفتم راستش! اما اگه بازم برم، می خرم! قشنگ بودند! 

یک غرفه آلات موسیقی هم بود. تمامشون داغون بودند! بجز چند تا دف چینی که نمی دونم از کی تاحالا شده صنایع دستی استان ما!

خلاصه، برگشتیم آقا

یک چرت زدیم، پاشدیم برای بار چندم بریم خونه خاله خانوممون. آخه ما خودمون رفتیم دیدنشون. بعد اونها اومدند دیدن بابا مامان من. بعد حالا چون مامانم نمی تونست پیاده بره خودش، من بردم رسوندمش و به طبع، بازم رفتم نشستم! دیگه خدایی اینهمه هم هر روز آدم خاله اش رو ببینه، اسرافه به نظرم! حضرات هم از سر خاک اومده بودند و دمغ بودند، ولی خب، من چه کار کنم! نشستیم. 

نشستنه هم تمام ذکر مریضی و دوا و درمون است! یک عالمه قرص و عکس و شرح حالهایی که از ماهها قبل از مریضی شروع می شه و من فقط می خوام خودمو بکشم! نه فقط پیش فامیل اینطور باشه ها! حضرات رو می بری دکتر، کیپ تا کیپ پشت در مطب مریض نشسته، بعد دکتر می پرسه چته. 

بجای اینکه بگه بابا فلان جا این فرمی است، شروع می کنه:

یک روز جمعه ای بود ناهارمو خوردم و داشتم ظرفها رو جمع می کردم که یکی زنگ زد بعد مثلا ییهو که چرخیدم کمرم گفت تیریکی! محلش ندادم. خاله خانجانمون بود جاتون خالی یک چایی با هم خوردیم و رفت سه چهار هفته هم چیزی ام نبود تا ییهو دوباره نمی دونم چطورکی که شد باز گفت تالاقی و دیگه افتادم!

خب آخه مرد حسابی! یکم محیط رو ببین، یکم نگاه کن یارو همینکه گفتی سلام داره نسخه می نویسه، اونوقت داستان حسین کرد شبستری رو تعریف می کنی؟ همینه بعد می گن دکترها به درد نمی خورند! درسته که لا به لای بعضی به درد بخورهاشون، یک عااااااااااااالمه به درد نخورش هست امّا، یک کمی هم تقصیر خود ماست! یارو داره تجارت می کنه، شما رفتی وقتشو واسه بیست سی هزار تومن تلف می کنی، حقّته! تا یاد بگیری!

بگذریم. از عید دیدنی می گفتم.

الانم یک پدر سوخته ای نمی دونم محلی می خونه ، نوحه بابای پدرسوخته اش رو می خونه، چه شکری می خوره که مغغغغغغغغغز من سوراخ شده! حضرات هم نه که گوش کنند، شام می خورند! ولی با عرعر یک الاغ!

...

تمام شد شکر خدا.

خدا کنه امشب دیگه داداشم اینها نیان! پوننننننننصد بار فقط تو این چند روزه خدمت حضرات بودیم! نه که زحمتی باشه. طفلک زن داداشم کلی هم هوای مامان رو داره در حدی که چند بار مفصل غذا درست کرده آورده، ولی والله بالله، دستت درد نکنه! ماها هوا که تاریک می شه دوست داریم تو خونه خودمون باشیم، زیرشلوارمونو پا کنیم و بشینیم دیگه. اینها، تاااااازه ساعت ده شب نیت می کنند برن عید  دیدنی! بعدها که ازشون می پرسی صاحبخونه خواب نبود احیانا، می گه نه، تااااااااازه دو ساعت بعد از رفتن ما، فلانه فامیلشون اومد نشست!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شکوائیه


هیچی اندازه مهمونی رفتن منو اذیت نمی کنه!

وع!

خسسسسسسسته شدم!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شکرانه


شکر خدای تبارک، تعطیلات رو به آخره انگار. فردا می رم خونه خودم.

امروزم باید برم ببینم پلیس +10 بازه یا نه. بلکه گواهی نامه ام رو تمدید کنم.

پونزده سال گذشت از اولین گواهی نامه ام. 

و چه سدّ بلندی بود واسه ماهایی که بابامون ماشین نداشت که دزدکی و از بچگی تمرین کنیم،

باید با یک عالمه سن و سیبیل می رفتیم می نشستیم تو ماشین تعلیمی، یک تابلو به چه بزرگی رو طاقش،

شش تا علامت خطر پس و پیش !


صدام زدند. یک سرویس شهرکرد بهم خورده! فعلا.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شور

بالاخره این متن رو پیدا کردم، فهمیدم چی به چیه !

وععععه! ترکیدم!


شما دستگاه شور را از هر گامی که میخواهید بزنید با رعایت فاصله های زیر میتوانید:

فاصله ی بین پرده های دستگاه شور:

فاصله ی بین پرده ی  اول و  دوم : سه ربع پرده

فاصله ی بین پرده ی دوم و سوم : سه ربع پرده

فاصله ی بین  پرده ی  سوم  و چهارم : یک پرده

فاصله ی  بین  پرده ی چهارم و پنجم :  یک پرده

فاصله ی بین پرده ی  پنجم  و ششم : نیم پرده

فاصله ی بین پرده ی ششم  و  هفتم : یک پرده

فاصله ی بین پرده ی  هفتم و هشتم : یک پرده

مثال شور لا :    لا ، سی کرن ، دو ، ر ، می ، فا ، سل ، لا .

         شور ر :    ر ، می کرن ، فا ، سل ، لا ، سی بمل ، دو ، ر .

((همانطور که میدانید بین همه ی نتها بطور طبیعی یک پرده فاصله است بجز :

بین می و فا__سی و دو ،، که نیم پرده فاصله وجود دارد.))


مرجع:

http://torkbayat.blogfa.com/post-17.aspx



این وب هم قشنگ نوشته بود به نظرم:

http://neydad.blogfa.com/post/35

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

فضولچه

عصری مامان و خواهرها رو بردم یک جایی عید دیدنی.

خودم نرفتم . مجلس عموما زنونه هست و از طرفی حضور منم بحث رو منحرف می کنه کلا.

یک ساعتی رو تو ماشین، چندتا خیابون اونطرف تر منتظر بودم. 

رو به دشت

رو به غروب

جای قشنگی بود. همای هم عربده می کشید و پاشایی آدمو به خودکشی ترغیب می کرد!

چیزی که توجه رو جلب می کرد این بود که همه، ماشینهای گذری،

 کلا رانندگی و ماشین رو ول می کردند نگاه من و ماشینم می کردند،

 نمی دونم چرا!

نه که ماشینم خاص باشه. بیشتر فضول بودند که چرا اونجا ایستاده ام، کی تو ماشینه، احیانا چه منکری در جریانه و الخ.


خیییییلی دلم می خواست یکی شون اقلا، بیفته داخل سوراخ وسط پل. ولی نیفتاد!

نامرد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نت شاهد


عرض به حضور اهل علم و فنّ و هنر، بخصوص اونهایی که یکم نم پس می دن!

اول اینو بگم که جناب شجریان گویا ناخوش احوال است و بر شمای ایرانی است که مترصّد باشی که اگه خدای ناکرده علم هنر و آواز رو خواست زمین بذاره، بری زیرش و بر داریش.

 به عبارتی،

با فینگلیش و دانشگاه آزاد که خب ریدیم به میراث فردوسی پاکزاد. اون که هیچ.

یک بخشی به نام موسیقی هم که هر ننه قمری با هر سازی هر کاری میخواد می کنه، اونم به هیچ،

می مونه بخش آواز سنّتی که خب خدا بهش رحم کنه! 

شماها زیرشو بگیرید، که هیچ،

نگیرید هم،

دوباره هیچ !

یعنی همچین طی یک چند سال، اصلا انگار نه انگار که خانی اومد یا رفت! 

بگذریم.

آقا ظهر نشستم تعدا نت های مختلف رو در چندتا از قطعات کتاب اول هنرستان شمردم

بعنوان مثال، رنگ ابوعطا که گویا یک چیزی باشه در شور، از هر نت، این تعداد رو داشت:

دو =28

سل=17

سی=30

لا=26

فا =8

ر=18

می=9

با این حساب، آیا نت شاهد، نت سی حساب می شه؟

الووووووو؟ من درست فهمیدم اینو؟ 

سکوت ها، حساب نمی شن؟ مثلاً فرض کنید پشت هر نت دو یک سکوت هم باشه، یعنی صدای نت دو مدت زمان بیشتری به گوش شنونده عزیز می رسه، اونوقت، بازم شاهد، می شه سی؟


تشکر مندم.


سوال دوم، اگر لا کرن بود، سی و می بمل، این می شه دستگاه دشتی؟

همونطور که اگه همه چیز بکار باشه، می شه دستگاه ماهور؟!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خواب چرت

قدیمها یک حدیث شلی بود می گفت آدم صبح که زیاد بخوابه شیطان تو گوشش ادرار می کنه!

حالا، در حد فهم و درک آدمهای اون روزگار اینطور مثل زده بودند دیگه.

کاری به لفظ ندارم. اما واااااااااااااقعاً آدم زیاد که بخوابه خیلی مسخره می شه اوضاع احوالش!

یک عالمه خواب چرند دیدم!

از مردن مرحوم مادر بزرگم بگیر تاااااااااا دنیا اومدن بچه و پوشاک عوض کردنش و الخ!

خواب هم می دیدم باید برم کلاس سااااااااز، تمرین نکرده ام!

خلاصه، یک وضع بدی. همه چیز خر تو الاغ!

بهرحال ولی پا شدم.

امسال نیت کرده ام اگه خدا بخواد یک گاز فر دار بخرم. یک سرچی دیشب کردم، فعلاً رسیده ام به رزگاز! حالا تا بازار باز بشه برم ببینم چی به چیه و کی چیو توصیه می کنه. نامرد از 400 هزار تومن تاااااااااااااا 5 میلیون قیمت می ده! خب چه خبره اینهمه اختلاف! بعدش یکی اش می گه زرتی خراب می شه و اتوماتش زود خراب می شه و یکی اش فن نداره همه چیزش آب می شه و یکی اش برقیه و یکی اش جوجه گردونش مشکل داره و الخ! یعنی ها، ما می خواستیم مستقل باشیم و واردات نکنیم! مثلا خاک بر سرمان که یک اجاق گاز که فکر کنم از ساده ترین و مسخره ترین های روزگار است، هنوز اینقدر شل کن سفت کن نشون می ده ! 

بگذریم.

حالا اگه کسی چیزی سرش می شه ، ناشناس، جوری که هیییییییییچ ردّی ازش نمونه که ییهو ریا بشه، نظرش رو بگه!

دیگه همین.

صبح ماشین لباسشویی خونه رو اوراق کردم! از یک جایی اش آب می داد! نگو لاستیکهای داخلش پاره شده! حالا تا ظهری می رم یک دوری می زنم براش وسیله می خرم که درستش کنم انشاالله!

دیگه اینکه، پیاز و گندم حلیم و نون هم بایستی بخرم.

دیشب هم طرز پخت فلافل رو آموزیدم! اینجا چون رژیمی بود نشد تند و شور درست کنیم، انشاالله خونه خودم! هه هه! بفرمایید نخود! فقط نمی دونم چطور این ساندویچی ها اونقدر هم شکل درست می کنند! قالبش مسخره است، تمیز کردنش مکافاته، کارکردنش بی معنی! لابد یک قلقی داره. نمی دونم.

همین.

همین ودیگر هیچ! به یاد آن خوانندة بسیار بسیار بسیار قدیمی! خدا رحمت کرده!

هان راستی، یک طرح ساده هم دادم واسه یک دکور چوبی تو خونه. باید بعد عید بشه برم ببینم چی به چیه، چند می سازند، نظرشون چیه. خونه کوچیک کلا مسخره است! کمدش هم کمه! ولی آبچی ها راست می گن. می گن انگار کسی که داره موقتی زندگی می کنه، اصلا به خونه نمی رسه! خب راست می گن! نمی دونم چرا اینجوره! اون رفیقمون اگه منو به دکّون دختر عمّ گرامیش راهنمایی کنه که یک گلیم خوشگل بخرم، ممنون می شم! اصلا آقا شما خودت بخر! فقط عکسهاشو من ببینم! هرچند، جنس رو باید تو اصفهان خرید. تهرانی ها زیادی لارج اند، قیمت ها بالاست! اما تو اصفهان می گن پوله، جون که نیست دادا ! کم می دن! 

خخخخخخخخ!

فردا باید برم پلیس +10، هم گواهی نامه ام تمام شده همه پاسپورتم! فکر کن! ییهو همه با هم! مسخره ها!

سومین پاسپورتی می شه که می گیرم، و هیچ مهری داخلش نمی خوره! بدهکار دولتم هی پول بدم!!!

عزّت مزید

صحبت کنید جانم!


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خریّت

یک دختره بی مزه ای بود،

نزدیک به 268 بار، یک نظر رو تکرار کرد گویا.

من که محل ندادمش اما،

 ظاهراً بلاگ بعنوان عامل آلاینده و مزاحم و مفسد تشخیصش داده و اولا کل نظرات مربوطه رو ریخته داخل سطل آشغالش، بعدش خودش رو هم انگار بلاک فرموده است.

دمش گرم.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah