چندروز پیشها بود راجع به دخترهایی که عقب ماشین می شینن و شیشه رو نصفه می دن پایین و باد به خودشون می کنند و نگاه افق می کنند گفتم هاااااااااا،
یادتونه؟
آن مستحقّ توکونی خوردن ها!
حالا امروز می خوام عکسشو بگم براتون!
صبح، پشت چراغ خیابون توحیدکه توقف کردم،
طبق عادت نگاه آینه وسط کردم ببینم نفر پشتی هم داره می ایسته
یا داره با سر، میاد که بره تو کون من!
آقا، به به !
به به !
یک خانومی بود،
جوون
عینک دودی زده بود و
لحظه ای که من نگاه کردم، داشت از سیگارش کام می گرفت!
ای جاااااااااااااان! خعلی صحنه باحالی بود !
(حالا بعضی بی ظرفیت ها نرن سیگاری بشن هااااااا !!!)
آره.
خلاصه طرف دودشو هم فوت کرد بیرون و ،
قشنگ تر از سیگار کشیدنش، این بود که دریده نبود! یعنی تا دید من نگاهش می کنم دیییییگه دستشو که به سیگار بود بالا نیاورد که کسی ببینه! عین بچه آدم ، موند تا چراغ سبز شد و گم شدیم تو هم !
خیلی جلوتر که نگاه کردم دیدم خیلی هم عجله نداره و سلانه سلانه داره رو حااااااااال، رانندگی می کنه !
خعلی خوشم اومد، خلاصه.
می گه،
آنکه در او جوهر دانایی است، بر همه کاریش توانایی است!
طرف،
هم پیداست شغل داره، وگرنه اون ساعت روز تو خیابون نبود
هم پیداست عرضه ماشین بردن داره،
هم اون مدلی که سیگار می کشید پیداست یک آدم زنده است!
ممکنه شرحه شرحه شده باشه همه جاش،
اما زنده بوده است! تجربه کرده است! اقلاً کشیدن یک نخ سیگار رو تجربه کرده است و من می خوام بگم خیلی بیشتر از اینها رو تجربه کرده که اونطور آرووووم، نشسته و پشت داده به صندلی و داره به دیده تحقیر، نگاه زندگی می کنه!
اینکه هر دو دقیقه یکبار،
یک پففففففی کنی و دوووووووود بپاشی به زندگی پیش رو،
اینکه بخوای شفافیت منظره رو کم کنی و به زندگی،
به محیط ،
به منظره،
به هر آنچه بیرون از توئه بگی تو کمرنگ باش،
محو باش،
مات باش،
اصل اونی است که این طرفه!
اصل منه !
این فقط از یک آدمی بر میاد که زنده بوده و خودشو در کوران وقایع و حوادث و ماجراها قرار داده و چشیده و دیده و داده و الان می دونه تو هیچی هیچ خبری نیست!
تو گود مسابقه، اونی که خام است و جوون، وسط گود است! شاخ به شاخ!
اونی که قبلاً تو گود بوده و زمین خورده و زمین زده امّا،
کنار گود است!
اولی، فقط یکی رو رو به روی خودش می بینه، دومی امّا،
دومی، کسی رو در مقابله نمی بینه!
هرچه هست، دیگران است که با هم سرشاخند و آنچه برای این هست، لذّت است و خمار !
خمار خاطرات!
خمار تجربیات!
دیشب می گفت افغانی ها، بر علیه تست نجابت (بکارت) لایحه گذرونده اند و ممنوعش کرده اند اونوقت ما،
دخترمون چهل و پنج سالشه، هنوز یک فلان گرم دست نزده است!
الّا مال بچه داداشش اونم موقعی که می خواسته کون بچه رو بشوره !
دست بردارید از این جماد !
...