می گن،
کاندیداها موقعی داشتند می رفتند ثبت نام کنند، به محسن رضایی می گن ما داریم می ریم آمپول می زنیم، زود برمی گردیم!
خخخخخخ
هرچی می گذره، من بیشتر و بیشتر از شهرام آذر خوشم میاد!
اولاً این رضا روحانی رو تحویل نمی گیره دیگه! یعنی این هی میمون بازی می کنه، اون روبه رو رو نگاه می کنه کلا !
بعد، حس می کنم واقعاً می ره تو متن آنچه قراره قضاوت کنه! فکر می کنه! می فهمه!
درسته چشماش عین چشم قورباغه است! یا کلّه اش گرده! یا گردنش از سرش قطور تره، یا هرچی! اینها کار خداست! خدا خواسته! دست خودش نبوده که ! آنچه دست خودش بوده این بوده که یک کاری رو انتخاب کرده، بعد تا کنه اون کار رو رفته جلو و فهمیده چی به چیه! یعنی متخصص شده تو کارش!
تا یادمه بگم که این خانوم پارمیدا خیلی گاهاش نازکه! نسل قبلی می پسندیده هاااااااا! می گفتن قلم پاش آهویی است! نازک! ولی امروز روز، پای کلفت تو بورسه! سرتا پا یک قطر حتی! خخخخخخخ! استایل اون یکی، کی بود؟ از قضا دو سه هفته پیش جفتشون پا لختی کنار هم آهنگ گروهی می خوندند، آدم حس می کرد اینو که می گم!
فریال.
من اگه زن داشتم ، تلویزیون هم برام غدغن می شد !
خخخخخخخخخخخ!
ولی عیب نداشت! من رادیو هم گوش کنم می تونم بفهمم مچ پای گوینده چه سایزیه!
خخخخخخخخ!
شنگول و منگول
آقا، ممکنه برگردم بلاگفا! اینجا منم و این ضد حال، اینم حوصله ام رو سر می بره! بلکه اونجا یکم افراد بیشتری نظر می دادند. ضمن اینکه با اسم گزنه هم دیگه همخوان نیستم خدایی.
رفتم رای دادم
به کی؟
نمی دونم!
چرا؟
اینو میدونم!
یک مصاحبه گوش می کردم، می گفت، ما در سال فلان درخواست مجوز راهپیمایی دادیم، بارها دادیم و مجوز ندادند، مگه می خواستیم چه کار کنیم؟
جواب می داد،
می خواستیم خودمونو نشون بدیم!
می گفت، ما عرصه ای می خواستیم که نشون بدیم ما اینقدر نفریم!
این مجال رو به ما ندادند
حالا، انتخابات است! الان اون عرصه است! یکی رو، یک گروهی رو، یک فرقه ای رو، فرقی نداره چون تمااااااااااامشونو بزرگان و ریش سفیدان و مجالس خعلی دلسوز تر از ماااادر قبلا تایید کرده اند و فرقی نداره کدومشون در بیاد منتهی،
از بین این مصلحین عزیز، که قطعاً یک دوجینشونو طی سال آینده ساکن کانادا و پاریس و لندن خواهیم دید،
از بین اینها، یکی رو بهش نوار می بندیم،
بعد در شبکه های مجازی و کف خیابون می گیم آقا، به این!
و بعد می ریم می دیم به این!
بعد معلوم می شه که نسبت آدمها چند به چنده!
فقط همین
وگرنه، بعدا یا در اقلیت اند، یا عین همه نمایندگانی که تا حالا بوده سرشون به رانت و چرب و شیرین صدارت گرم می شه و می ره تا دو سه سال دیگه.
فرقی نمی کنه کی بشه
واقعا نمی کنه ! چون همه ، یکی از یکی بهتره!
اگر بد بینشون بود، مجوز حضور پیدا نمی کرد اصلاً پس هرکی بشه، مبارکه !
عرض به حضور انورتون، جنابان ضدحال، لطفا نظر ندید رفقا. کشمکش بین خواننده ها رو تایید نمی کنم.
انشاالله به حول و قوه الهی، میلاد از این شوی مسخره امشب حذف بشه و من رییییییختشو دیگه نبینم.
این رپر، امین، با اینکه خوشم نمیومد ازش، اما خب تواناست! باید اقرار کرد.
به لحاظ فیزیولوژی، فریال یک فیزیک کامل داره. زنی با اندام درشت و سر کوچک! این ترکیب، یعنی ترکیبی بدون دروغ! سر کوچک، یعنی وزن مغز در کل وجود اندک! یعنی همونی که زن ، واقعاً هست!
و اندام درشت، یعنی ،...
یعنی مثلا قلللللللللللللبش گنده است اونقدر که خداوند ربّ العالمین واسه اینکه قلللللبش جا بشه تو کالبدش، دو تا قلنبه تو قالبش زده بیرون، که فضای داخلی بیشتری ایجاد بشه!
خخخخخخ!
اصلا واسه همینم سینه 85 طرفدار بیشتری داره! چون می تونه سمبل قلللللللللب بزرگتری باشه، اون پشتش!
خخخخ آوخی! یادم افتاد به گلشیفته طفلک! اونم خوبه، اونم خوبه! اصلا دست به هیچی نزنید، هرکار خدا کرده همون خوبه!
امروز رو چکار کنیم.
بخوابیم.
ساز بزنیم.
حوصله سازمو ندارم.
یکمی هم مریضم نمی تونم برم نماز جمعه
هعی. صلب توفیق. هعی!
اوخیییی! صبح بابام دعوام کرد! خخخخخخ!
دیشب آبادی خوابیدم. صبح یکم دیر بلند شدم که ملت بخوابند زا به راه نشن . حالا همیشه ما دیر می رسیم سر کار، یک امروز هم روی همه اش
یکم شیر خوردم.
بعدش، یک کف دست نون پنیر برداشتم که با خودم بیارم
نگاه کرده، می گه همین؟ یک پّااره نون وردار این چی چیت می شه پسر !؟
منظورش از یک پّاره نون، اقلاً نصف یک نون است.
هعی.
یارو به رفیقمون گفته بود نه می تونی بخوری، نه می تونی بکنی، واسه چی زنده ای؟!
شده حکایت ما
دیشب تو حموم بودم، داشتم موهامو می شستم، بعد فکر می کردم این مو، بخصوص اون بلندقدهاش که رو سر اغلب خانومهاست، این چه کوفتیه که ایییییییینمه روش حساسیت بود و هست!
تصور کن، یک رشته از اون مو، اگه داخل یک کاسه آش در بیاد،
دل از حلقتون بیرون میاد!
اگه وقتی داری یک تکه نون رو پاره می کنی، حس کنی کنده نمی شه و بعد نگاه کنی ببینی یک چیزی داره کششششش میاد و نهایت بریده می شه،
موی خانوم یا آقای نانوا،
بازم دل از حلقومتون بیرون میاد
و به همین منوال
بعد نمی دونم چرا همین تار مو وقتی رو سر یک بنده خداست،
نه فقط دل از حلقتون بالا نمیاد، که چیزهای دیگه ای رخ می ده
حال اینکه تو حالتی که مو توی آش بوده یا توی خمیر نون یا شیرینی افتاده، یک عااااااااالمه حرارت دیده!
یک عاااااااالمه توی دیگ آش، غل غل جوشیده
تمیز شده
اونی که رو سر طرفه، حد اقل، یک عاااااالمه روغن سر طرف بهشه !
یعنی ها، عوضی تر از ماها خودمون!
از موی تمیز عق می زنیم، با موی کثیف فلانه فلان!
لاجرم بخاطر حبّ اشیا بعد از منع اونهاست وگرنه،
حال مو بیرون، یا تو،
نمی دونم
خدا بهتر می دونه چی ساخته. لابد همینه که می گن
رفتیم سایت امروز
من سرما خورده بودم،
کلا نشسته بودم و خیلی هم موضوع به من مربوط نبود
دو تا پیرمرد بازنشسته از اطریش آورده بودند،
هعی روزگار. خدا رزق ما رو هم گشاد کنه به کرم خودش!
والله!
فقیهی پدر را گفت هیچ ازین سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمیکند به حکم آن که نمیبینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند
عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کس
عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
اَتَأمُرونَ الناسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنفُسَکُم
عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گمست که را رهبری کند
پدر گفت ای پسر به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحان بگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالم معصوم از فواید علم محروم ماندن
همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و میگفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت
تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی.
همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّازست آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری
گفت عالم به گوش جان بشنو
ور نماند بگفتنش کردار
باطلست آن چه مدّعی گوید
خفته را خفته کی کند بیدار
مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نوشته است پند بر دیوار
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را
گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را