جواب به دو رفیق


رفیق، من گویش بختیاری رو مسلط نیستم. می تونم خیلی اش رو بفهمم اما نه تمامش رو.

حرف زدن هم که کلاً ازاون هنرهایی است که ندارم.


یک رفیق دیگه، در خصوص اون مرحوم، هرچی می تونستم، و هرچی می خواستم رو، گفتم. 

بیشتر گفتن حسنی نداره که هیچ، موجب مفسده است.

بعضی مسائل رو بذارید به حساب اینکه مسائل خصوصی زندگی من است لذا،

نه پرسش کنید، نه کنکاش! 

بکنید هم،

چیزی عایدتون نمی شه

چون فضای مجازی ظرفیت اینو نداشت که من همه چیز رو از همه کس بگم.

یادتون که هست...



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

فوت

امروز،

متوجه شدم یک بنده خدایی،

از دنیا رفته است.

خبر داشتم سکته کرده و بیمارستانه اما،

وقتی شنیدم که فوت کرد

خیلی ناراحت شدم

خیلی زیاد

لزومی نداره آدمها با هم پسرخاله باشند تا از ناراحتی هم ناراحت بشن

گاهی،

واسه آشنا و فامیل خونی، آدم اونقدر ناراحت نمی شه که واسه یک هفت پشت غریب


خدا رحمت کنه همه رو

به قول راننده مون

صف، یک نفر رفت جلو!

فقط همین!

بعدش نوبت من و شماست!

پس لزومی نداره عین سگ و گربه باشیم با هم.

آدم باشیم.

فقط !




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سفر با رییس

اونشب،

با آژانس، رفتم ترمینال کاوه

واسه اینکه راننده نخواد یک بار شهر رو بچرخه، گفتند این کارو بکنم.

بعدش کلی معطل همسفرها شدیم و بهرروی،

حرکت کردیم.

راننده، به نوعی رئیس راننده های شرکت بود و بعد از ده سال وادار شده بود خودش بشینه پشت رل!

تمام مسیر، بین 140 تا 160 سرعت رفت

و خیلی امیدوارم قدم به قدم جریمه اش کنند! فقط واسه اینکه بفهمه راننده ها هم همین کار رو می کنند که جریمه می شن!

اما مهمتر از این طرف، حکایت شام ما بود.

طبق سابقه رئیس، می دونستم بهمون شام نمی ده. با اینحال هیچی نگفتم بهش. زشت بود تو ماشینی که رئیس شرکت هست من بگم شام! قاعدتا باید شعور خودش می رسید.

آقا رفتیم و رفتیم و رفتیم یک آن، تهران بودیم! دوازده شب!

تو یک تاریکی تندی پیاده شد و بعد از مدتها ک اومد، یک قوطی پنیر دستش بود یک حلوا شکری.

سوار شد و گفت شانس آوردیم ، داشت می بست!

فهمیدم بساط صبحانه است و شام رو پیچونده،

دیگه جاش بود که بکوبمش!

 حرفشو ادامه دادم، وگرنه بی شام می موندیم؟

یک مدت سکوت حاکم شد!

بعد، به راننده گفت بچرخیم شاید جایی باز باشه

و از منم اصرار که نه مهم نیست، الان جایی باز نیست

و خوبه باز نبود! وگرنه بوق سگ اگه یک لقمه  غذ ای پختنی کسی نشون من می داد عق می زدم!

خلاصه، چرخیدیم و همه بسته بودند و طرف هی عذر خواست!

هی عذر خواست

هی  عذر خواست!

مزه  داد

رسیدیم دفترمون، نگو نون از اصفهان خریده بود اصلاً

منم چایی گذاشتم و نشستم نون و پنیر خوردم، یک چایی بیییییییییییییییییرنگ هم دادم رئیس!

خسبیدیم !


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

برگشت موش!

بازگشت دراکولا شنیده بودید؟

این بازگشت موششونه !

موش!

خیلی خسته ام. دوش گرفتم و منتظرم شیر گرم بشه، بخورم و اگه بتونم یکم بخوابم و بعد برم اداره.

فکر کنم ساعت 5 بود رسیدم خونه

و درد  دندونم که ازش خبری نیست، خیلی خوشحالم می کنه!

ممنون از رفقایی که یک عااااااااااااالمه طبابت فرموده بودند. سپاس.

بعدا بیشتر راجع بهش می گم براتون. 

فکر می کنم درد دندون، همون اعتیاد با دوره بازگشت طولانی بود! همون بادجنبودن به اصطلاح!

پریروز یک جایی غذا خوردم که درست از بعد اون غذا، دیگه دندونم درد نداشت! 

یک قرمه سبزی ساده هم بود منتهی،

انگار دوای دردم بود! خوب شد!


خدا نصیبتون نکنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سفر با میخک


امشب، می رم تهران

راستش، توجیه نداره رفتنم. 

قراره با یک اکیپ چینی، مقابله بکنیم.

مباحثه!

مسخره است، چون زبون همدیگه رو نمی فهمیم اصلا !

تقریبا، با زبون اشاره و به عبارتی، body language قراره با هم حرف بزنیم!


نمی دونم.

یکی دو روز دیگه بر می گردم.

عزّت فزون!

یک کیسه گل میخک با خودم می برم!!!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نتیجه


خووووب،

به دل خوش،

تو ماشین رئیس جا باز کردند برام !

آقا ! معنی نداره ! وقتی قرارداد دو میلیارد و اندی تومنی می بندی،

من با اتوبوس برم بیام

حقوقم با اینهمه سابقه کار حدود دو میلیون تومن باشه،

هر غلطی هم که بگی برات بکنم،

که چی؟

واسه کی؟


فقط امشب باید مراقب دهن خودم باشم نق نزنم!

از عجز ولابه کردن خوشم نمیاد.

درشت انداختن سر دل روسا هم، درسته خنک می کنه آدمو امّا،

به نظرم کوچیک می شه آدم!

یادم باشه،

شکایتی نکنم!

هیچ!

سکوت، دردش از گزنه هم اضافه تره !

سکوت می کنم ! هه هه



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تشخیص، جات!

عجب نامردهایی دور و بر ما جمع شده اند !

نگاه کنید تو رو خدا:


" در مورد پست توصیف درد دندان تون ،دندانپزشک از تعجب شاخ در آورده بود ، شما رو بعنوان کیس نادر مشترک روانپزشکی و دندانپزشکی مطرح کردند!!!!  "


یا این دندانپزشک محترم خانوم است،

چون با حسّی که من توصیف کردم بیگانه است

یا مغرض است

یا نمی دونم دیگه چی بگم !

حیف که فعلاً قهر کرده ام و گفته ام تهران نمی رم وگرنه ،

فردا می بردم نشون میدادم ببینم چی می گه وقتی دندون هنوز به عصب نرسیده، به استناد عکس،

اما دردهای مشابه وقتی رو می ده که عصب کشی لازمه!

یعنی با هوای سرد، با چایی داغ، حتی با دستی که می ذارم رو لپم، تیر می کشه

اونم همیشه نه ! الانه خوب خوب خوبه به هیچی هم واکنش نمی ده!


موضوع اینه که  یک دندون خاص نیست، که یک درد سیال است.

گاهی مشخصا چند دندون عقب تره، گاهی حتی فک پایین!



رفیق واجد نظام پزشکی،

عزیز دل برادر،

شماخودت دردت گرفته تا حا لا؟

به جان خودم من طی روز چندین بار، به مرحلة انزال درد(!) می رسم!!!



لغت از خودمه هاااااا! خخخخخخخخخخ!

ببین برادر من، این که گفتم ارگانهای آدم تو لحظه تیرکشیدن درد رفتار مشابه فلانه وقت پیدا می کنند، مشخصا رون و ساق پا رو عرض کردماااااا!

به فلان شریفه اشاره نکردنم، نه از باب حجب حیا و الخ، که از باب این بود که اوشون خیلی کاریش به دندون خود آدمیزاد نمی باشه!

می دونی؟


آره


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خواص بربری


یکی از دواهای مفید و موثر در تحمل درد دندان،

استفاده از نون بربری است!

بدین ترتیب که یک لول از نون رو می بره،

میذاری زیر دندونی که درد داره

فششششششششششار میدی!

اینجوری، یکم دردش کمتر می شه!


روش آزموده شده است! تعلل نفرمایید!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دعای سفر


آقا،


شاعر می گه،


دو سه شبه چشمام به دره

خدا کنه خواااااااابم نبره

های وای واااااااای !


آره.

خدا کنه منو واسه جلسه فردای ته ران، طلب نکنند !

بابا چیزم پاره شد چقدر سفر !!



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گل میخک

گل میخک گذاشته ام، دارم می جوم!

مسکن درد دندان

و متلاشی کننده دندان !

طبع گرم!

می تونه باعث بهبود دندون محترمم بشه

بطور کلی، درد دندون، در حدی است که می شه تحملش کرد

می شه، و باید، باهاش کنار اومد

به رفقا می گم درد رو خدا  داده، درمون رو هم خودش...

مسخره ام می کنند!

اصلا آدمهای موحدی دور و بر من زیست نمی کنند !

میگم، درد، کفاره گناهان آدم است!

مسخره ام می کنند!

می دونید،

یک گاهی، 

درد، اونقدر زیاد می شه که گوشم درد می گیره، 

تو یک لحظه ای،

کلا، تمااااااام ظرفیت مغزمو این درد اشغال می کنه و سایر محلّات، از کنترل مغز در میان

زانوها

مچ پا

...

ببخشید که اینو می گم، هااااااااااااا! زیر 18 سال نخونه، لطفا !

اثر این درد تشدید یافته روی سایر ارگانها و نقاط بدن، یک جورایی شبیه لحظة فلانه شدنه !

نمی دونم چه شباهتی داره ولی اون موقع ها هم ،

آدم نمی دونم حواسش می ره به کجا که خیلی جاهاش از کنترل شدید عصب،

 خارج می شه!

مثلاً، پای آدم می لرزه،

زانوهاش سست میشه

رون و ساق پا یک مدلی شل می شه ...

نمی دونم.

اصلا فکر نمی کردم یک زمانی بخوام لحظه ارضا شدنو تشریح کنم! باشه طلبتون!

خخخخخخخخخ


زیر هجده سالی ها بخونن.


خدا عاقبتمونو بخیر کنه! قراره بخش خصوصی هم بتونه بنزین وارد کنه!

الانه که دولت توزیع می کنه معروفه که خیلی جایگاهها آب می بندن به بنزین یا با گازوییل قاطی می کنند و الخ

حالا دیگه از سرچشمه اش بیفته دست خصوصی، خدا بخیر کنه!



۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah