حمام آفتاب!



یک موقعی بود

تعجب می کردم از آدمهایی که مدتها،

کنارکوچه

حمام آفتاب می گرفتند.

فقط آفتاب!

مدتها،

فقط می نشستند، بی اینکه کاری کنند

حتی یک پارچه جلوشون پهن نمی کردند دو تا چیپس بذارند روش، شاااااااااید یکی گشنه اش شد یا هوس کرد موقع عبور، یک قرون کاسب بشن

اینها

حتی حالشو نداشتند،

یا ...

که یک کاسه خالی بذارند جلوشون،

بلکه یکی که رد می شه، یک دوزاری بندازه توش براشون

آدمهایی که،

از بازنشستگی در عنفوان جوانی(!)

لذّت می بردند!

الان اما

دیگه تعجب نمی کنم!

می فهمم!

فقط، فرصت ندارم!

امّا دلم می خواد!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نامزدنگ


اوخی!

پریروزها یکی از رفقا خبر داد که در زادروز ولادتش،

یکی عاشقش شده و الخ!


خیلی خوشحال شدم


الانه،

یکی دیگه خبر داده که جناب لیدی باگ،

اون رفیق خیلی قدیمی که در مالزی زیست می کرد و تحصیل می نمود هم گویا به مرض مشابهی دچارگشته و در زادروز ولادتش،


حلقه به حلقه فرموده گویا!


ای ول!


 گمان نمی کنم دیگه وب منو بخونه اما،

براش خوشحالم.

بعدهایی که حوصله ام شد می رم فیس بوک وبهش شادباش می گم.


باقی رفقا، منتظر زادروزتون باشید، گویا روال اینجوری داره می ره جلو!

نفر بعدی کیه ؟! متولد آذر کیو داریم به سلامتی؟

پیشاپیش مبارک باشه.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

صلوات


روی تلگرام رفقا یک متنی بود که چون سرعت کم بود نشد واسه من بفرستند منتهی،

محتوی رو من نقل به مضمون می کنم ، جالبه.

می گه یک سیاستمدار انگلیسی با همتای روسی اش گفتگو می کرد

انگلیسی، به روس می گه گربه از فلانه چیز، مثلاً دارچین، بدش میاد. اما اگه تونستی یکم دارچین به خورد گربه بدی، من فلانه امتیاز رو بهت می دم.

روس گرامی، پس کلة گربه رو می گیره و سعی می کنه به زور یکم دارچین بکنه تو حلقش.

گربه، شوخی نداره که، جیغی می کشه و چنگی می زنه و خلاصه خودشو نجات می ده، در می ره.

حالا نوبت انگلیسی است که سیاستشو نشون بده.

ایشون، اول یکم گوشت می اندازه جلوی گربه

گربه محترم، میاد و شروع می کنه به خوردن گوشت.

تا سرگرم بوده، انگلیسی محترم دمّ گربه رو بلند می کنه و ، یکم دارچین می ماله دم کون گربه عزیز!

گربهه، گوشت رو ول می کنه و ،

جیغ کشون،

بدّو می ره یک گوشه و پاشو باز می کنه و شروع می کنه به لیسیدن کونش که بلکه از شرّ دارچینه راحت بشه!


یاد گرفتید؟

اون متن تلگرامی اینو چسبونده بود به جریمه ای که به نخریدن خودروی داخلی، تحمیل ملّت گردید!

محمّدی ها صلوات !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

لحظه!


امروزم نخوابیدم. حالا شب زود می خوابم، انشاالله.

تو ژاپن، مسابقه پاتیناژ داره اجرا می شه. 

یک خانوم نیمه لخت شیک و شجاع! رقص روی یخ، زیبایی حرکات، هماهنگی ها، همکاریها، و صد البته، زیبایی تراش تن ها


همزمان،

تو آفریقا، بوکوحروم حمله می کنه و آتیش می زنه و اسلام خودشو ترویج می ده

توافغانستان، طالبان، از ریشش شپش شونه می کنه و جای خدا نشسته، خدایی می کنه!

اشرف غنی، با عبدالله عبدالله، جنگ قدرت می کنه

تو یمن...

سوریه...

عراق...

عربستان، کون زائر ایرانی می ذاره و صد البته مجتهدی نیست که جرات کند حلال خدا را حرام نماید!

اشتباه نکنید! 

تلقی نشود که ناموس ایرانی است که حلال خداست! نه!

نه!


ولش کن!

 پاریس! زندگی رو از سر گرفته!

 همون مسابقات،

 همون کافه ها،

 همون حرکات!

همزمان!

می دونید!

مسخرگی اینه که همه اینها همزمان است!

همزمان که یکی از گشنگی داره تلف می شه،

یکی رو توالت فرنگی اش تمرگیده و با اسهال ناشی از پرخوری...

بیخیال

برم یکم ساز بزنم

بعدش این نقشه آقای نوروزی رو یکم مطالعه کنم و 

الخ!

کار شرکت واقعا زیاد شده است. خسته ام می کنه...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مرض نو


پشت کتف راستم، چند وقتی است، یک جوریه

درد نه،

اما،

ذوق ذوق اره

به ستون فقرات کاری نداره

نمیدونم اونجامون دیگه چه کوفتیه که ول نمی کنه!

لابد از پشت کامپیوتر نشستن زیاده

یا رانندگی زیاد

نمی دونم.

ورزش باید بکنم ، یکم!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گنگ


این بابا خوانندة عزیز نوشته که 20درصد نوشته های منو هم نمی فهمه حتی،

می خوام ببینم بقیه شما متوجه می شید

یا ماههاست گیر داده اید که بلکه متوجه بشید؟!

خدایی جایی رو بد می گم بگیدا، توضیح میدم خدمتتون!


آقا ما یک عکس گذاشتیم واسه تلگراممون

یکی، پیغام داد هی فلانی، داری موعظه می کنی ؟

هیچی نگفتیم.

دیروز یکی پیغام داده داری اندازه تخماتو نشون می دی؟!

وااااااقعاً که !!

خعلی بی ادبید!



(اینو همه فهمیدند؟ ابهام نداشت؟ )

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تا کی؟



صفحه دو آخر هفته این هفته، جالب بود به نظرم

یک خانوم با اطلاعات حوزوی!

خانوم وثمقی؟

وسمقی؟

وسمغی؟

ومصمقی؟

 باریک الله! یادبگیرید شما خانومها برید حوزه! اینقدر نق نق نکنید تو رو خدا ! برید حوزه!

بانو امین، مجتهد بود! تخت فولاد اصفهان دفن است ایشون! راه بازه! برید درس بخونید! کون گشادی تا کی؟!

بفرما!

این یکی وکیل است! بییییییییییست سال سابقه وکالت داشته! 

تکون بدید اون دنبه ها رو! برید درس بخونید! خوب زبونهاتون درازه که ! هدایتش کنید!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کشمش خدا...


انگور،

میوة تاک

بی شک یکی از عجایب خلقت است!

میوه این درخت بی افاده و سر به زیر رو

اگه آویزون کنی، کشمش سبز می شه

اگه رو زمین پهن کنی، کشمش آفتابی!

اولی سایه می خواد و جریان هوا

دومی، آفتاب 

بعد رنگدانه ها، 

یکی قرمز می ده یکی سبز

دیگه از شرابش و الخش من نگم چون نخورده ام سرم نمی شه زیاد.

آدمیزاد، از این هم عجایب تره!

دیروز، کارگر شهرداری رو دیدم که جلوی ماشین شهرداری می دوید و آشغال برمی داشت پرت می کرد بالا

فکر کردم،

هر دو نالانند امّا این کجا و آن کجا!

این طفلک، کشمش آفتابی شده است! می دونید! لباسشم نارنجی می پوشه! رو زمین خداست، آفتاب می خوره

بعضی ها،

حسب اتفاق

از خایة بوقلمون خارج می شن!

اونها می شن کشمش سبز خدا !

خوب می خورند

خوب می پوشند

بالا بالاها نشیمن دارن و ،

باید تو سایه باشن 

با جریان ملایم هوا ...



منابع و مراجع:

1- ذهن پریشان

2- سرایندة :  دختری در زیر یار و پیرمردی زیر بار ** هر دو نالانند اما، این کجا و آن کجا

3- کشمش سبز!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قشری گری


قدیمترها که مسلمون تر بودم و مسجدی، 

یکی از عباراتی که باهاش از دهن مسلم جماعت صلوات می کشیدند بیرون این بود که ییهو یکی بلند صدا میزد:

لال از دنیا نری بلند صلوات!

بعد،

مسلم جماعت

لابد از ترس اینکه موقع مرگ لال از دنیا بره،

با صدایی که همچین از ته اعماق دلش

از یک جایی،

شاید فقط یکم مونده به مخرجش به سمت بالا در میومد،

پاسخ می داد.

حالا من مونده ام موقع مرگ، به چه کار میومده است زبان؟!

گیرم که لال!

صد البته منظور این نبوده که انشاالله موقع مرگ بتونی جیغ و ویق کنی و به عزرائیل بد و بی راه بگی و  الخ

منظور، 

لاید،

این بوده که وقتی نکیر و منکر میان سراغت و از درسهای کودکستانت تاااااااااااااااااااااااااااااا همین آخری ها رو هی ازت می پرسند، 

شما لال نباشی، بتونی عین بلبل جواب بدی!

امام اول؟ علی

امام دوم؟ حسن

امام سوم؟ حسین

امام چهارم؟ زین العابدین

امام پنجم؟ علی النقی

امام ششم، امام تقی

امام هفتم، موسی کاظم

امام هشتم، امام رضا

رضا به حکم قضا ؟

نهم امام 

دهم امام هادی 

یاااااااااااازدهم عسکری

دوازدهم غایب است

؟


آخه مرده!

شناخت امام که به ردیف کردن اسم و ترتیبشون که نیست قشششششششششششششرییییییییییی!

لال باشی و خفه بشی و شعر نتونی بخونی در جواب فرشتگان مقرّب، خیلی مقرّب تری تا که کرسی شعر بگی !



هان، اینها رو گفتم که بگم لال از وبلاگ نری، بلند صلوات.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

افطار


آقا اینها دارن شام می خورند!

وی ی ی ی ی ی ی ی ی ی !

هر شب، 

من ا لانه تااااااااازه می خوام برم دکّون بشینم، 

بعدش برگردم

بعد فکر کنم چی بپزم

بعد هم یکمشت فحش به خود بدم!

خخخخخخخخ!

آبجی خانوم داره باهاشون شام می خوره! 

بهش می گم بین سرما و گشنگی کدومو ترجیح می دی؟

می گه سرما رو

می گم پس واسه چی میای اصفهان گشنگی می کشی!

هه هه.

 خیلی خدایی بچه خوبیه 

هر روووووووز دو وعده غذا می پزه هر وقت پیشمه،

 تمامشو هم من می گم عی!

 تا ته هم می خورم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah