سبقت در دهات

از وقتی هر خری مرکب چهارپاشو فروخت و ماشین خرید،

بخصوص از وقتی که ملت اهل دود و دم و خمر و الخ هم شدند

دیگه خیابون جای امنی نداره واسه آدم!

مرتیکه الاغ، هنوز ار تو پیچ فلکه خارج نشده، ازم سبقت گرفت

یک بوووووووووقی کشیدم بیخ گوشش که جفت کرد، دو متر خط ترمز کشید!

میخ ایستاد!!

گفتم الانه که پیاده بشه کتکم بزنه! خخخخخخخخ

نمی دونم، همونطوری، راه افتاد، منم عین بچه پر رو ها، نوربالای اعتراضمو خاموش نکردم که فکر نکنه کم آورده ام، و ضمناً نبینه کی معترضش شده 

خخخخخخخ

دهات هم بد جایی است! فرهنگ ندارن ملّت به جان خودم.

ولی این 206 هر چیزیش بده، از دو چیزش خوشم اومده

یکی بوق گردن کلفتشه

یکی هم راهنماهاش که تو ظلّ آفتاب هم طرف می بینه!

اگه بزنی براش، البته!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بدخلق!

اینجا، آبادی!

من،

خعععععلی آدم بداخلاقی ام!

افتضّاح!

مثال عرض کنم، همین بعد از ظهر، کم مونده بود از شدّت عصبانیت، یقه خودمو جر بدم!

آقا، مامان ما دندونش موقع ناهار شکسته است.

بعد بجای اینکه فکر خودش باشه،

بلند شده رفته مراسم ختم فلان کس!

دم غروب برگشته، می گه بریم دکتر!

می گم خب مادر من، خودت مهم تری یا فلان مرحوم! نمی رفتی مراسم کوفتی رو، 

وقت بیشتری بود آدم یک کاری می کرد!

رفته ایم مطب،

شونصد نفر  آدم نشسته تو صف،

هی هم آدم میاد! 

ما هم که بی نوبت رفته ایم، قاعدتاً همه بر ما مقدّم اند!


خلاصه، حرص خوردم!

خدا رحمت کنه همه رفتگان رو ولی والله اگه یکی شون راضی باشند که اینطور بازماندگان به دردسر و زحمت باشند!

آقا، مرد، ول کنید دیگه!

حضرت نبی وقتی فوت کرد، جنازه اش روی زمین بود علی قوله، حضرات صحابه جلسه گرفته بودند که کی بشینه جاش!

یعنی از دفن حضرت نبی امر مهمتری هم بوده!

نگید جریان انحرافی بوده ها! بابا هنوز بدن نبی مکرّم گرم بوده قطعا! یعنی همه آموزشی که به جامعه داده است، هنوز جلو چشمشونه، هنوز فرصت آماده کردن اذهان جامعه واسه واسه تحریف و جعل خاطره و روایت مهیا نشده!

می خوام بگم شاید خود نبی مکرم اینطور یادشون داده بوده. بهرحال خیلی از افراد صاحب وجاهت در زمان حضرت نبی مردند و لابد ایشون نه تو سر خودش کوفته نه سیاهشو چهل رووووووووز از تن نکنده نه از کار و زندگی افتاده!

خب مرده! خدا بیامرزتش! این چه مدل احترام گذاشتنه به طرف است که آقا دیگه کسی آهنگ نذاره و کسی قر نده و کسی عروسی نکنه و کسی فلان پسرشو نبره و الخ و دولخ که چیه، خانواده بازمانده داغداره!


من، نمی پسندم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گیج و منگ

اومدیم آبادی

ناهار خوردیم و ، 

یکم تو نت سرچ کردم و می خواستم بخوابم که خانواده آق داداش اومدند.

الانه، یکم کلّه مبارکم منگ شده انگار. خوابم میاد خب! 

آخه ساعت سه ظهر چه وقت مهمونی رفتنه؟

حق دارند ها.

 یعنی اصلا مهمون نیستند.

مشکل از خونه ماست که فضاهاش همه عمومی است و اتاق به اون معنی توش خیلی کمه،

 یا از شدّت سرما  غیرقابل استفاده است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قاطی

صبح، توی موال،

(روم سیاه)

یادم افتاده بود به لیاخوف روسی!

والله!

فکر کردم یک کشوری می شه ما،

یک روس نشسته میاد مجلسمونو می بنده به توپ،

یکی مثل عثمانی ها،

شونزده ثانیه هواپیمای روس حریم هوایی شونو نقض می کنه،

همچین می کوبن تو کونش که با کلّه سقوط کنه!

دمشون گرم!

دم ما هم گرم!

دم لیاخوف هم گرم حالا که فکرشو می کنم!

شما فکر کنید این بابا به توپ نبسته بود،

چی می شد؟

یک مجلسی عین مجالسی که باهاش آشنایید و آشناییم،

منتهی یک چنددهه قبل تر تشکیل می شد!

به نظرتون دیگه چیزی ازمون باقی می موند؟

نمی خواد کسی به عملکرد مجالس نگاه کنه ها، شما به تبلیغات نگاه کنید

به هول و ولایی که کان دیده ها می کنند که برن توش!

بعد ببینید خدایی، ما مردمی هستیم که اینجور تشنه خدمت باشیم؟!

کی؟

ما؟

همین ما؟

کردان نماینده ما بود! سمبل فعل کردانیدن در جهان!

آقای بزرگوار تتری، نماینده ما بود، سمبل نمی دونم چی چی!

خب ، ما اینیم دیگه!

مجلس است و لیاخوف! ای ول لیا!

ولی خوب کاریتون کردند ترکها! تا جونتون در آد !

والله!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بافت قشنگ


فرمایش بخصوصی نیست

یک عاااااااالمه عدد بی سر و ته دستمه، باید جمع کنم!

امروز می ریم آبادی

یکی از لذت های من، رفتن آبادیمونه و دیدن بابا مامانم

و یکی از کارهایی که حتماً سعی می کنم  انجام بدم و ازش لذت می برم،

اینه که لباس خوشحال و رنگی تنم باشه وقتی می رم!

این هفته تمامش با شلوار مشکی و بافت تیره اومدم شرکت اما مخصوص واسه امروزم،

رفتم سر کمد لباس ها

یک بافت آجری رنگ خیلی لطیف و قشنگ رو از بین اونهمه انتخاب کردم و

اتو زدم و

الان تنمه!

جاتون تهی منو ببینید! خخخخخخخخخخخ!


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

هنر! آشپزی


دو   سسسسسسساعت کباب پختم

خشک،

بی مزه،

افتضّاح!

به زور گوجه کبابی خوردمشون!


قراره خونه که رفتیم، نون حجیم بپزیم!

اونروز توی تلویزیون نشون می داد، فقط فر لازم  داره و خمیر ترش!

باحال باید باشه! احتمالا خششششششک بشه اونم!

کلاً یکی از چیزهایی که من همیشه تو مغزم بوده این بوده که نون صبحانه دااااااغ باشه و تازه! و تنها چاره اش اینه که خودم بتونم بپزم!

درست عین نیمرو! هر زمان که لازمه، سه سوت!


شبتون خبرّم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گفتم براتون؟

آقا گفتم براتون، فهیمه دو روزی که گم شده بود، به کل خواب بوده بود!

گویا قلبش درد می گیره می ره بیمارستان بهش می گن دو روز بخواب می بینه نه محیط بهش می چسبه نه جیبش اجازه می ده ، رضایت می ده و میاد خونه ، دارو گرفته بوده، سوزنشو که می زنه، 48 ساعت میخوابه!

خخخخخخخخ! من فکر کردم مرده باشه!


آقا گفتم براتون؟ پریروزی ها داشتم با آبجی خانوم راجع به اسم بچه ها حرف می زدم بعد رسیدم به اینکه اگه کسی اسم بچه اش رو بذاره کوشا، تو مدرسه بچه ها بهش می گن کونشا!

فرداش، تو اداره، همکارمون از مرخصی زایمان برگشت (آقا بودش ها)، گفتم اسم چی شد به سلامتی، فرمود کوشا !

دیییییییگه من هیچی نگفتماااااااااااااا! ولی حالا ببین هشت سال دیگه اگه این بچه رو مسخره ننمودند بقیه تخم سگها ! حالا ببین!


آقا گفتم براتون؟ رفتم بودم اتاق منشی خانومها، الهه خانوم بهم شکلات تعارف کرد. ایشون به نوعی فاطی کماندو هم هست، یا نزدیک به اون. 

رفتم اتاق، خواستم بندیلک شکلاته رو باز کنم، دیدم وای وای وای! زنگش زدم گفتم خانووووووووووووم! این شکلاتتون مورد منکراتی داره هااااااااا! روش نوشته ماچ!

هه هه!

سرچ کرده بود و پس زنگ که آقای مهندس اسم برندشه! 

خخخخخخخ! انگار من گفتم اسم باباشه! خب منم می دونم! ولی کسی که کماندوئه که نباید از اینها بخرونه علی قول سنجاقکی که !



آقا گفتم براتون؟

امروز بهم شکلات تلخ تعارف کردند. آقا مرتضی خریده بود. من که تلخی نفهمیدم توش! از بس خودم  تلخم، شکلاته جلوم کم آورد!

سوال کردم این واقعا تلخه؟ گفتند آره ! نمی دونم 75% یا 85% است!

اما به جان خودم اگه یک ذره تلخ بوده باشه!

تلخ، فقط بادوم تلخه!

یا تخمه که تلخ در میاد!

این شکلاته مسخره بود!


آقا گفتم براتون؟

خبری دیگه نیست! هیچ!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کوبیده


امشب می خوام با ا جازه بزرگترها، کباب کوبیده درست کنم!

نمی دونم به چه نسبتی، گوشت گوساله و گوسفند رو قاطی پاتی کردم پریشب ها،

فکر کنم گوسفندش بیشتر بود

با یک ذررررررررررره دنبه

الانم تفاله پیاز!

اساسی چسبناک به نظر میاد، امیدوارم بالاخره یک کباب که به دلم بشینه ازش در بیاد. 

نمی دونم چطوریه رستورانها با آشغال گوشت چیزی درست می کنند که ما با گوشت خالص کیلویی 54 هزارتومن نمی تونیم بسازیم!

بده ها! 


بهرحال اینم از معجزات اونهاست.

جاتون تهی، دلتون نخواد! همین! هه هه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خواستگاری


هه هه،

این رفیقمونو دارم تشوییییییییق می کنم که بره زن بگیره.

ازش می پرسم، خواستگاری هم می ری؟

می گه نه.

می گم برو.

می گه چطور؟

می گم بخاطر تجربه اش!

برو 

برو از یکی دو نفر که اصلا آآآآآآآآآآآآآآدم حسابش نمی کنی نه بشنوی، تا حال بیای!

خخخخخخخخ

بهش می گم نه که فکر کنی هرجا رفتی فوری دخترشونو می دم کولت ها،

نه!

سن دخترهایی که می ری سراغشون، یک حدی است، که معتقدند،

چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد!

لذا،

اصلا آدم حسابت نمی کنند، بعضاً

بعضی هاشونم دوست پسر دارند، به زور ننه آقاهه دامن می کنن پاشون میان می شینن جلو تو!

خخخخخخخخخ

باحاله

تجربه اش رو باید کرد

به نظرم!

شناخت خوبی به آدم می ده.

هرکیو تو بخوای، اون نمی خواد

و هرکیو تو نخوای، هی اون می خواد!

مسخره است

مسخره است!

همه کارمون مسخره است!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

لغت معنی2


شامورتی بازی یعنی چی ؟

خخخخخخخخخخخخ!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah