۱۰۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

فارسی

سر اون شعر، قرار شد با یک آکادمی زبان فارسی در خارجه مکاتبه کنیم و بپرسیم اصل اون شعر چیه


موی به تدلیس سیه کرده گیر

راست نخواهد شدن این پشت کوز


گفتند که حالا تو ایران قحطی است که برید از خارج بپرسید؟

رفیقمون گفت یکی از سران افغان گفته که کلا اهل تهران، ریدن به فارسی با این حرف زدنشون!

یعنی، همونقدر که ما گویش اونها رو نمی پسندیم و فکر می کنیم ما بر حقّیم،

اونها هم فکر می کردند که ما، جفا کرده ایم!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

طب سنّتی

رب اشّرح لی صدری و یسّر لی امری و احلل عقده من لسانی یفقوا قولی


خدایا، 

آره.


می گفت بعضی ها همچین می گن اوس کریم خودت انگار بگو عملة گچ کار خونه بابا بزرگشونه !

بابا خداست می فهمی؟ خداااااا !

عرض به حضور انورتون، الان که خدمت شمام فکّ پایینم درد می کنه!

همون درد سیّال دندون!

راستش، مطمئن شده ام که این درد درد دندون و عصب کشی و الخ نمی باشه و پناه برده ام به طبّ سنّتی

در طب سنّتی آبادی ما یک مرضی مصطلح هست به اسم "باد جنبوندن"

قبلا گفته ام، وقتی رخ می ده که بدن مجدداً نیاز پیدا می کنه به یک ماده ای که قبلا شما خورده ای و طبعش هم گرم بوده است.

مثل عسل، حلوا ارده، هلیلة سیاه، دارچین، 

بعد نمود این مرض، یکی اش همین دندون درد نامشخص است که می خوای زمین و زمان رو گااااااااااز بزنی!

درمانش، اینه که مجدد همون گهی که خورده ای رو، مجدد بخوری ! دور از جون.

مشکل، اینجاست که نمی دونی الانه کمبود چه کوفتی باعث دردت شده است. اینه که چیزهایی که دم دستته رو می خوری، ولی لزوماً خوب نمی شی چون نمی دونی چی باعثش شده وگرنه که می رفتی می گشتی پیدا می کردی تناول می فرمودی.

می گیرید؟

آره

حالا از بین اقلامی که اسم بردم، هلیلة سیاه رو من فراموش کرده بودم که یکی دو سال پیش یک مدتی می خوردم می گفتند واسه رفع سفیدی مو خوبه. بعدش ولش کردم. حالا ممکنه ذخیره بدنم ته کشیده باشه و مجدد نیاز پیدا شده باشه. اگه تا مدتی که اینها جذب می شه، مثلا تا فردا شب، دردش ول کنه، نشون میده که هم طب سنتی درست بوده هم من مرض و دارو رو درست تشخیص داده ام ولی اگه نشه،

راستش نمی دونم !

خدا کنه خوب بشه. بد دردیه!

این مرضی که عرض کردم، یک مدلی است که شماها با نام اعتیاد، خوب می شناسیدش!

منتهی، معتاد به مخدرجات باید مثلا هر 24 ساعت بارگیری کنه

معتاد به اون خوراکی ها دوره بازگشتش سالیانه است. گاهی حتی  دوسالانه!

عزّت زیاد

میام بازم خدمتتان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

نظرشخصی


بیخود بیخود شدیم یک پا منتقد سینمایی!

این سریال شاهگوش، به نظرم خعلی قشنگه.
طنز قشنگیه
و درشت ترین مشخصه اش تو چشم من،
اینه که تمامشون، تقریباً، 
خیلی خوب بازی می کنند.
بخصوص سربازهای کلانتری فلان!

نظر شخصی منه هااااا! بیننده آماتور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

رزیتا

آهنگ بهار رو با صدای رزیتا یوسفی گذاشته بود تلویزیون

فکر کردم، خیلی ستم است که کسی، اگه اسم شجریان رو بلده،

اسم این طیف از هنرمندان رو بلد نباشه

شجریان، تو زمانی و تو فضایی خوند و نشو و نما کرد که تو سرش نمی زدند و صداشو خفه نمی کردند.

نمی کردند، نه که نمی کردند، مثل این ضعیفه ها که شنیدن صداشون با دین در افتادنه،

 اینطوری نبوده حداقل.

سالهای سال سایة ای بر باغچه ای سنگینی می کنه و نشو و نمای هر گلی رو با دشواری رو به رو می کنه، 

بعد از چنیدن و چند سال که یک گلی از گوشه ای گل می کنه،

حتی اگه تک شاخه باشه و کم باشه، آدم شور زندگی رو از دیدنش می گیره

اینکه، هرچیزی، خفه کردنی نیست!

تلقین و تبلیغ چیزی، به زور میسر نیست!



پری ماه می خواد با مجید درخشانی بخونه. جور خزان رو.

به قول گوگوش، تحریرهاشو من دوست دارم!

اونقدر ظریف و قابل تکرار است - واسه خودش البته- که آدم به عجز خودش پی می بره!

ما دو تا داد دنبال گله بخواهیم بزنیم یکی اش کلفت می شه یکی نازک یکی ویژ ویژی نازک کلفت!

ولی در مقام نقد و زیرآب زنی و عیب گذاری،

ما فقط کلفتیم!

فقّط،

کلفت!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پرده


دیشب زود خوابیدم

ده و نیم!

صبح،

نسبتاً زود بیدار شدم

دوش گرفتم و 

یک لیوان پر، آب هویج درست کردم واسه خودم

بعدش،

یک صبحانه مفصل از پنیر و حلوا ارده

یکم تلویزیون

یکم آجیل

...

می خوام برم کتاب بخونم

بحث فواصل در موسیقی

نیم پرده کروماتیک، یا دیاتونیک (؟)


هه، یاد لیلا افتادم

کتابدار شرکت 

رفقا گفتند تنبور می زنه

یکبار که رفته بودم کتابخونه ازش راجع به سازش پرسیدم

بعد شروع کرد توضیح بده 

گفت، ما پرده داریم

بعد ییهو هنگ کرد خودش!

خخخخخخخخخخخخ

منظورش سازش بود، نمی دونم چرا ییهو رفت رو فیزیک خودش و حالا رفت، چرا وایساد!

به روی خودم نیاوردم. ادامه داد...

مسخره به نظرم رسید. گویا تنبور هیچ کتاب آموزشی نداره و آموختنش سینه به سینه است و باسن به باسن!

تو این دوره زمونه، 

مسخره است



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مطالعه

دوست دارم کتاب تئوری بنیادی موسیقی ، نوشته پرویز منصوری رو بخونم یکم

من دستگاه ها رو نمی فهمم

ولی مدتی هست که راجع بهشون می شنوم و

فکر می کنم

شده واسه پختن آش، اول حبوباتشو بار بذارید؟

اینم همونه!

آش نشده، اما، حبوباتش ،

دونه دونه هاش،

داره آماده می شه ، کم کم.

باید بخونم این کتاب رو

الان موقعی است که ممکنه بشه پختن آش رو شروع کرد


می دونی جمال

الان، مدتهاست، به بیییییییییییییشترین چیزی که فکر می کنم، برگشتن به دانشگاه است

خیلی دلم می خواد برگردم

دلم می خواد درس بخونم

خیلی هم تلاش کردم

هزینه کردم

آزمون زبان دادم

مدارکمو خریدم و ترجمه کردم

حتی وکیل گرفتم

و یک عالمه جا، پذیرش گرفتم

منتهی

منتهی، نرفتم.

نشد.

نتونستم بورسیه بگیرم.

و گرون بود برام.

سالهای سال پیش، 

دلم می خواست اسکیت یاد بگیرم

خیلی دلم می خواست

بعد

زمان گذشت

و الان دیگه دلم نمی خواد!

چیزی عوض نشده

بجز من!

من عوض شدم

من دیگه اون عطش روندارم

دیر به دستم رسید

دانشگاه هم،

می تونه یکی از این مدل خواسته ها باشه

امیدوارم اینطور نشه

امیدوارم بتونم برم.

هرچند، هیچ کاری دیگه براش نکردم امسال...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کباب

پسرم جمال!

امروز که دوشنبه مورخ هفتم دیماه از سال همدلی ملی و حماسة وطنی بود، نرخ یک پرس کباب کوبیده گوسفندی از قرار ذیل بود:

هر سیخ کباب گوسفندی 4 هزار تومن (طول تقریبی 20 سانت و  عرض معمولی، حداکثر سه سانت)

پلو، هر پرس اسمی، شش هزار تومن

خلال دندون، نمک، سماق و فلفل مجّانی!

نه درصد جریمة اینکه غذا می خوری،  به نام مالیات بر ارزش افزوده، واریز احتمالی به جیب حسن که برامون لالایی بگه.

نوشابه قوطی از قرار هر قوطی هزار و پونصد تومن

ماست و خیار و ماست و موسیر و ماست فلان هم داشت، قیمت ندارم. 

نوشابه هم نخوردم. بابات غذای سالم رو ترجیح می ده و می داد منتهی، تو این برّ بیابون، کو غذا !

سر راه برگشت به خانه رفتم سیتی سنتر روبه روی سپاهان شهر که اگر خدا بخواهد و الخ، یک دستگاه آب پرتقال گیری بخرم.

از سه هزار و پونصد تومن  داشت تاااااااااااااااااا دویست و هفتاد و اندی هزار!

اولی ها دستی بود، از چهل و هفت هزار تومن به بعد برقی می شد. با قدرت بیست وات و چهل و ات و بیست و پنج وات و الخ

راستش، به قول هومن و کامران،

همیشه عادتمه کم نمی خوام...

منم یکی پسندیدم به یکصد و پنجاه و اندی هزار!

بعد هرچی نگاه کردم نفهمیدم چه حسنی داشت نسبت به اون پنجاه هزار!

نتونستم به جمع بندی برسم. 

راستش، دوست داشتم قشنگ باشه، کوچیک باشه، و قیافه اش حس خوبی بهم بده

اینهمه کارخونة هارداستون و فیلیپس و پارس خزر و الخ و دولخ،

با کمال تاسف،

موفق نشد!

بهرحال

ناهار بدی نبود. جای مامانت خالی!


والله!

زوجهای مختلفی بودند

میز کناری، دختره همچین قششششش قششششش می خندید که باور کن من جای زیدش بودم از خجالت می مردم! زنیکه سبک!

اون یکی میز، پسره لقمه می کرد دهن دختره

می گم می کرد و نمی گم می ذاشت چون نمی ذاشت طرف قورت بده. هنوز داشت قبلی رو نشخوار می کرد بعدی رو می تپوند تو حلقومش!

فکر کردم چی می شه یک روز اینجوری، چندسال بعد همچین روزی، چشم دیدن همو ندارند!

به ما چه.

هان؟

بطور کلی حرکات دخترها همه عین هم بود.

یک شیی زینتی که نمی دونم به چه اعجازی، طرف مقابلشون راحت براشون خرج می کنه

خرجهایی که گمون نکنم تنهایی، حتی واسه خودشون بکنند.

یک دختره هم یک پسری رو دنبال خودش آورده بود!

به جان خودم جمال جان!

پسره،

کفش اسپرت پارچه ای بدون جوراب پوشیده بود و،

یک شلوار با دم پاچه ی کش به کونش آوِیزون بود و

سر و ریشش رو مرتب کرده بود و 

...

به نظر می رسید شب تو خونه، اون اینو می کنه!

روم سیاه.

بگذریم. یک چایی بخوریم روشن بشیم.

عزّت زیاد بابا جان.


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شعر نو


شاعر می گه:

تو نیکی می کن و در دجله ننداز

که نیکی در بیابانت دهد باز !


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پرتقال


چرا می گن بمب باران؟

باران شریف است

عزیز است

چرا یک بمب به کونش می بندن و بد نامش می کنند؟؟


دندونم باز درد گرفت.

پرتقال سرد خوردم، تحریک شد نامرد!

خب چیکار کنم! شکمه!

الان حس می کنم دو تا دندونها درد داره

نمی دونم این دیگه چه کوفتیه! 

فردا باید برم یکی از این آب پرتقال گیرهای دستی بخرم، بهتر از دهن دره رفتنه و گااااااااااز زدن به چهارقاچ پرتقال!

والله!


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

تکدی مدرن


امروز صبح رفتم شهرداری، دنبال یک کار

فکر کنم شش مرتبه از در ورودی رد شدم.

هشت بار!

چهار دخول و چهار خروج!

یکی از این دخول و خروجها واسه برداشتن یک اسکناس صد تومنی بو د از تو ماشین که تتمه پول کپی رو بدم.

یک برگ A4 رو کپی گرفت به دویست تومن

به نظرم، تو جایی که ملت زیاد به کپی نیاز دارند و قاعدتاً باید یک تعقلی بر قیمت این خدمت دون پایه وجود داشته باشه، وقتی طرف می گه دویست تومن یعنی روال اینه.

من صد تومن همراهم بود، رفتم صد تومن از تو ماشین برداشتم دادمش.

داشتم فکر می کردم تکدی گری، همپای سایر ارکان جامعه، نو به نو شده و چهره عوض کرده است.

من سالهاست کارم به خرید کاغذ و تکثیر و الخ نبوده ولی انصافا فکر می کنم یک برگه کپی کردن، نباید قیمتش این باشه.

یعنی اگه خدا خداست،

و اگه فلان به جاست،

قیمتش این نباید باشه.

مهم که نبود و نیست زیاد. راستش وقتی برگشتم بقیه دویست تومن رو بدم یارو نبود منم از زیر در شوت کردم داخل که مدیون نباشم چون قبل از کپی گرفتن، نرخ رو پرسیده بودم و اگه نمی خواستم، یا زیاد بود، یا موافق نبودم، می تونستم نگیرم. قراری بود که قبول کرده بودم. منتهی،

به نظرم رسید، یک تکدی گری است و طرف نیاز داره به این کار.

نمی گم راهزنی. قطّاع الطریق بودن نیست. یک راهزن، یک دزد، یک حرومزاده، بخصوص این روزها که مد شده است، به کمتر از اختلاس فکر نمی کنه. اما کسی که رفته یک اتاقک تو شهرداری لابد اجاره کرده و دستگاه گذاشته و شاید از صبح تا شب، نمی دونم، به فرض 500 برگه کپی می کنه، خب، باید زندگی هم بکنه.

اینه که من باید بهش کمک کنم. باید زیر بار گرون فروشی اش برم.

باید خودم بدم که طرف تامین بشه، وگرنه، شب از دیوار خونه ام بالا می ره و آنچه ضرورت زندگیشه رو اونطوری ازم می گیره.

شاید فلسفه خمس و زکات و مالیات هم همینه. که شما به رضایت بدی سهم بقیه رو، که هم شان اونها حفظ بشه هم شان و شخصیت خودت!

دادن، دادنه! رنگ عواطف باید یکم بگیره.

نمی دونم.

سازمان مخوفی بود! خیلی مخوف! خدا به دادمون برسه که تخلف های رنگارنگ می خواهیم بکنیم و بعدها معلوم نیست چه بر سرمون بیاره!

قانون، بلای جون، مایة کسب درآمد و نون!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah