۱۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

الکی خوش


به رفقا می گم دیشب که از پنجره اتاق نگاه می کردم و چراغهای سر دیوار روشن بودند،

یک ذوقی می کردم که نگو !

دو شب طول کشید تا درستشون کردم

و هیچوقت فکر نمی کردم آدم می تونه از دیدن دو تا چراغ کچل سر دیوار،

اینقدر ذوق کنه !


خدایا این دلخوشی ها رو از ما نگیر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

فحش و فضیحت


میگه که،

او لیله خور سر هم ری !


بعد که تفسیر فرموده، می بینم داشته فحشم می داده !

فحش لری!

جمله فوق تهش، یعنی سوسول!

یعنی جایی که لر عزیز پوزشو می ذاشته لب چشمه و آب می خورده، کسی بره از لوله آب بخوره!

او (=آب)

لیله (=لوله)

او لیله خور = آب از لوله خور !


اما بخش دوم!

بخش دومش از اولش قشنگ تره!

می گه لر عزیز در ازمنة  خیلی قدیم، موال نداشته که!

می رفته به بیابون تخلی می کرده

طبعا،

هیچ کسی نمی رفته صاف بشینه سر جایی که یکی دیگه جیش کرده ، تخلی کنه

اصلا می گفتند شگون نداره!

خوب بوده خب.

به این عبارت نداشتن شگون،

عملا بهداشت رو می بردن بالا که کسی سمت جیش کسی دیگه نره

حالا وقتی توالت اختراع (!) می شه، دیگه گه همه رو سر هم بوده دیگه!

یعنی رو سر هم می ریده ...!


پس

او لیله خور سر هم ری می شه کسی که آب از لوله کشی می خوره و واسه تخلی از توالت استفاده می کنه

یعنی وای وای وای وای وای !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

چرک!


من مونده ام 63 نفر آدم بیکار،

به چه انگیزه ای روزمره های منو دنبال می کنند!

این اعتیاده ها !

خدایی

با خودتون فکر کنید که چی؟! به من چه که فلانی چی خورد و چی کرد! حالاهرچی!

نه ؟


آقا،

اکسیر جوانی،

همانطور که بارها گفته ام،

پول است!

پول!

همین چرک کف دست!


دستهاتون چرکین باد!



بماند که مسائل دینی و اعتقادی و ماورا و خدا و اینها محیط به همه اینهاست و الخ و دولخ ها! تو این مقولة خودمون رو عرض می کنم!

یکی دیروز به من گفته که خطاهاتو پشت توجیهاتت قایم می کنی و فلسفه می بافی و الخ و دولخ.

گمونم با لغت سفسطه آشنایی نداشت، وگرنه، آنچه منو بهش متهم می کرد، این بود که سفسطه می کنم.

جدا اینطوره؟

بازی با کلمات بلدم؟

می کنم؟

در جهت منافع خودم؟

یادم نمیاد!



۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

حلال!


آقا،

برقکار محترم اومد

پونزده هزار تومن گرفت

درستش کرد.

خعلی راضی ام ازش!

نوش جونش!

درسته که چهار ساعت معطل شدم من اما،

خدا کنه همه کار خودشونو بلد باشند!

پونزده هزار تومن، هزینه آژانسی نیست که بخواد یکی رو ببره تا بیمارستان!

والله!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پنچر


روز خوبی بود

می تونست باشه.

نه که بد باشه الان. نه. منتهی،

گاهی آدم ، حالش گرفته می شه.

در همین حد می شه گفت

گاهی،

نمی شه!

همه چیز جفت و جور در نمیاد.

مطابق انتظار پیش نمی ره

گاهی می بینی طی یک مسیر،

یک عالمه بقیه رو له کرده ای یا بهشون تنه زده ای یا چه میدونم، بی خودکی راهشونو بند آورده ای

می دونید که ، همیشه،

و تاکید می کنم همیشه،

راه بهتری هم هست!

بوده است، ما متوجه نبوده ایم که هست

وقتی از یک باغچه تازه آب خورده رد می شه،

بر که می گردی،

پشت سرت رو که نگاه می کنی

رد پاهات که باغچه رو خراب کرده

و خودت که تا خشتکت گلی شده است...

بعد می بینی که می شد، و باید،

بهتر می بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

یک عبارت ادبی


سمت ما،

آب که خبری نیست

برف میومد که دیگه اونم سالهاست نیست

بارون هم یکم یکم،

تا چند سال دیگه که دیگه اونم کم کم...

بخاطر همین،

من طوفان رو ندیده ام هیچوقت

و این مثل که می گن، آرامش قبل/بعد طوفان رو،

راستش نمی دونم کدوم درست تره

قبل از طوفان آرامشه

یا بعد طوفان آرام تره؟

بحثم صرفاً روال جاری طبیعت و آب و هوا و اینهاست.

تو نت هم سرچ کردم، کسی دقت نکرده بود گویا

شایدم هر دوتاشه

قبلش آروم می شه هوا

بعدشم که خدا به لطف و کرمش همه کس و همه چیزو شسته و ریخته رفته،

دیگه قو پر نمی زنه .

نمی دونم.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

روز نو

خب،

دیشب هم گذشت.

همین که برق سه فاز نگرفتم،

تابلو تو صورتم نترکید

و الخ،

خیلی هم خوبه!

والله!

امروز عصر می رم قشنگ آقا وار یک برقکارپیدا می کنم می گم بیاد درست کنه.

صبحی کلی هم راه رفتم سر زمین، یک مترکشی نمودم و برگشتم.

جدی جدی باید بریم تو فکر دفن کردن سرمایه ، بلکه بازار مسکن هم عین بازار طلا و عین بازار نظام مهندسی همچین بتّرکه که دیگه پا نشه به حقّ علی !

والله

بعد از ساعت کاری باید برم بیمه مسوولیت بخرم. دو سه روزی هست که دنبالشم و از 136 هزار تومن تا 420 هزار تومن بیمه های مختلف قیمت داده اند. جالبه اون که ارزونتر است، خدماتش هم بیشتر است! بیمه البرز! فکر نمکنم خیلی هم درپیت باشه!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مختوم قلی


نمی دونم واسه شما پیش اومده یا نه،

اینکه به این نتیجه برسید که هیییییییییییییییچ کاری بلد نیستید!

هیچی !

فتوسل ساختمان مشکل پیدا کرده بود. 

به توصیه رفقا،

 از جمله آقا رضا ساکی، از معدود رفقای مفید وبلاگ، 

یک ساعت نجومی خریدم که ببندم بجاش

خب، قبل از باز کردن سیمها عکس گرفتم که بدونم وضع اولیه چی بود.

باز کردم و با کلی احتیاط و الخ، اینو بستم، 

عمل نکرد!

فکر کن! به همین راحتی، عمل نکرد!

هرچی فرضیه احمقانه هم بود تست نمودم، نشد!

بعد،

به این نتیجه رسیدم که هیچ کار خدا از من ساخته نیست!

شاید بگید خب تخصص تو نیست و لابد تو بحث طراحی ساختمان و نظام مهندسی و الخ و دولخ تو نوبری منتهی،

نچ !!!

واسه کار ساختمان خودمون، 

زمینمون در واقع،

معماری اش رو که دادم فهیمه کشید، چون معماری شمّ خودشو می خواد

امروز سر حساب شده ام محاسبه و ترسیمش رو با حدود سیصد هزار تومن می شه جمع کرد!

حالا خریدن یک کتابش و نرم افزارش و برو و بیا و الخ و دولخش و وقتش، همین حدود ها می شه، اگه بیشتر نشه!

به شریکم گفتم می دم یکی حساب کنه برامون! یعنی رااااااااااااااااحتی خودمو به صدو پنجاه هزار تومن خریدم!

به بیان دیگه،

اون بخش از کار که باید از خودم بر بیاد، ارزشش فقط سیصد هزار تومن به ازای چندین ساعت چشم گذاشتن و قوز کردن و الخه که اصلا صرفه نداره!

بنابراین،

من الان حس ناخوبی دارم واقعاً ! 

خیلی مسخره است که آدم نتونه منشا هیچ کاری باشه.

حتی دیروز که لوله کشی می کردیم، 

اونجا فقط به زور بازو نیاز داشت و من نه تنها که زور کافی نداشتم،

که حتی تمام وزنمو هم می انداختم روی آچار، افاقه نمی کرد!

یعنی هیچ !


خورد و خوراکمو هم که کمابیش می دونید چطوره. افتضّاح!

فقط من بلدم غر بزنم می دونید؟

غر !

خدایی ها! خوب شد کاری نکردم که این نسل ما حفظ بشه!

والله!

بذار مختومه بشه ! چیه این!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شکم


یک دیگ کباب بار گذاشتم.

نمی خورمااااا

ولی خب .

کلاً یک مدتی است ایده ای واسه شکمم ندارم!

باید یکم کتاب بخونم.


تخت جمشید رو داره نشون می ده

من مونده ام اینهمه جای سرسبز، چرا همچین بیابون بی آب و علفی شده محل اسکان حضرات؟!

مثلاً اگه آن بزرگوار قصرش رو توی چمران می ساخت،

یا می رفت سر ملاصدرا

توی عفیف آباد مثلا،

بهتر نبود؟!


شنیدید می گن فلانی به سیم آخر زده؟

یعنی چی؟

سیم آخر، یک اکتاو بم تر از بقیه است

یکم کلفت تر!

چطور که می شه، به سیم آخر می زنن؟

سرچ کردم:

سیم آخر یعنی وقتی می رفتند قمار، سکه زرشان را که می باختند، جیب شان را می گشتند، آخرین سکه ی سیم را هم به قمار می زدند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گزارش کار1

خب،

به طبع امروز هرکی اومده و سر زده،

دیده که هیییییییییییییچ خبری از کسی نیست.

واقعاً هم خبری نبود.

صبح یک کیلو گردو خریدم! الانه که می خواستم روزمو دوره کنم یادم اومد! 

تو صندوق ماشین اند. باید برم بیارم.

امروز متوجه شدم که یکی از پروژه های شرکت رو ازش گرفته اند! حیف بود. پروژه ای بود که وادارم کرده بود یکم به کتابها سرک بکشم. بهرحال منفعتی که باید ، عاید من شد.

باقی هم، خیر بوده است لابد.

عصری دو تا تانکر آب ساختمان رو از مدار خارج فرمودیم! اخته شد به عبارتی! مرده شور آپارتمان رو ببره که آدم هرچی کار می کنه، حس نمی کنه واسه خودش کار کرده! انگار همه چیز قرضی است!

الانه هم شریک اینجا بود.

رو یک طرحی که من خیلی می پسندمش توافق کردیم. منتهی،

خلافهای درشتی داره که فکر کنم ساختمان اول و آخرمون بشه!

نمی دونم. بذار یکبار تو عمرمون ریسک کنیم! یک جوری می شه آخر...

عزّت زیاد



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah