۱۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

غرغر2


حمیرا رو گذاشته است

زمانی که دختر بوده انگار

چه قدّ کوتاهی داره

و چقدر کمرش پهن بوده!

عین یک استوانه است بطور کلی !

نه آقا حلقه دستشه، اشتباه کردم. ولی خب کوتاه بوده و پهن، و بی بهره از خوشگلی.

به نظرم از اون غر غروهای روزگار میاد! حالا نمی دونم دیگه.


رفتم چایی دم کنم

می بینم قوری پر از چایی است

دفعه قبلی که دم کرده ام، یادم رفته بخورم!

همه اش بخاطر آلودگی هواست می دونم!


اینو بگم، شاید به درد آینده ای که قحطی میاد سراغ ملّت ، بخوره

قدیمها، مرحوم مادر بزرگه، باغ مختصری داشت. 

پر بود از درخت بادوم و زردآلو. یک آلوچه هم یادم میاد.

اینها یکی یکی خشک شدند و الانه دیگه خاکش به سر است اون مزرعه اما

بهرحال یک زمانی، باغی بود واسه خودش

زردآلوها، هسته شیرینه نبودند. تلخه بودند به اصطلاح

یادمه مادر بزرگه یک دیگ مسی بزرگی می ذاشت و تمام هسته های زردآلو رو می ریخت داخلش می جوشوند.

شیرین می شد هسته ها

و تو آب جوش، آب می کشید و تقلی می شد

وقتی می شکستی، یک طعم آب شور همراه هسته زردآلو بود که باعث می شد بشینی و تااااااااااااااااااا دلت می خواد هسته زردآلو بخوری!

نه که نم کشیده بودند، زرتی هم از زیر سنگ پرت نمی شدند که گم بشن. 

هسته های رام خوشمزه!

نمی دونم واسه چی این کار رو می کرد. آخه تا سر اجاق بود، طی دو سه روز، ما همه اش رو می خوردیم! کلا چیزی نبود که بگی نگه می داره واسه بعد یا حتی خودش می خوره. 

ولی خب، می کرد.

لابد جای نقل و نبات اون روزها بوده!

والله!


خدا رحمتش کنه

همه رو رحمت کنه.


دکون قاسمی بودم، زنش از یک زنی گله می کرد که چرا روضه نیومده

حرف شد، فهمیدم شبی چهل هزار تومن به مداح پول میداده است

سه شب، صد و بیست هزار تومن!

زنها، درحالی که موز میخوردند که بچه هاشون قلوچ نشه ییهو،

تند تند می گفتند ایشالله جاش پر می شه

ایشالله جاش پر می شه

و خب،

من،

حرفی نداشتم! چی بگم!



همسایه کناری، زنشو سوار ویلچر کرده بود. می خواست ببره سوزن بزنه خانومه

خوشم اومد ازش

پیرمرد بازنشسته ارتش است

معمولا یک سامسونیت گونی برنجی دستش بود

امشب که با زنش بود، کت و شلوار مرتبی تنش کرده بود

آراسته

می خواست بره تا درمانگاه

می دونید،

خیلی جالب بود برام

اینکه اونطوری، شیک، با خانومش می رفت

نه مثل همیشه که تنها می دیدمش.

بماند که خانومه، همون لای در هم، غر می زد!

غر غر غر غر غر وعّه که خدا خفه کنه هرچی زن غر غرو است، به حقّ علی.

شب بخیر





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خیس و تمیز


تو حمام بودم، زنگ زدند

جمع کردم و لباس پوشیدم و رفتم دم در

خانومهای گندمی بودند

راجع به پنج شب شور و عزا که از فردا تو ساختمان برگزار می شه، حرف زدند

وقتی برگشتم داخل

دیدم زیپ شلوارمو نبسته ام !!!

دم در هم با حوله رفتم! خیس و تمیز!


سبزی خوردن خریدم واسه شام

خعلی حال می کنم باهاش


جاتون تهی

شب خوش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شاهکار

مثلا، گه مالیدن در این مملکت، روشم پلاستیک کشیدن خشک نشه!

مرتیکه الاغ همسایه، زنگ زده،

کارنامه بچه اش رو نشون می ده

پسره، یکی درسهاشو با هفت افتاده

تجدیدی داده شده پونزده

معدلش کلاً بوده پونزده و خرده ای

بعد می گه معدل اینو حساب کن ببین چند می شه

فکر کردم بعنوان یک پدر (!)، می خواد ببینه کره خرش نون مفت خورده چه گهی شده

تهش فهمیده ام اداره، به شاگردهای ممتاز جایزه می ده،

این می خواد ببینه معدل شازده اش هفده می شه یا نمی شه!

که اگه می شه، ببره جایزه بگیره !

می گه خودم حساب کردم شد شونزده و نود و اند صدم، دو صدمشم می گیرم ازشون!

حالا معدل پونزده و خرده ای با یک پونزده دیگه چطوری جهش ژنتیکی پیدا می کنه ییهو می شه هفده، خدا می دونه!

طفلک بچهه گناه داره. خب از زیر مرغ، بوقلمون که در نمیاد!

میاد؟

همینکه تخم این گاو رو جهش داده و بهرحال، در حد پونزده، درسشو فهمیده، شاهکاره !



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

خود درگیر


حوصله ام سر رفته است.

فرشتگان آف زده. شاید برم یک دوری بزنم

ولی

غلط می کنم! چیزی لازم ندارم! بیخودی می رم یک چیزی می خرم اسراف می شه!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بیات شده



سخت ترین کار،
واسه کسی که بی هدف فقط داره تو خیابون قدم قدم می زنه،
اون لحظه ای است که می خواد برگرده!
اون لحظه،
و فقط تو اون لحظه،
تنها زمانی است که ممکنه کسی که از خودش بی کار تر بوده پیش خودش بپرسه که ای ها، این یارو عجب علّافی بود، برگشت!
ولی چند لحظه بعد،
هر کسی که شما رو می بینه،
حتی به مخیله اش خطور هم نمی کنه که شما بی هدف داری راه می ری
فکر می کنه یک کاری داری و داری می ری که انجامش بدی !
به نظرم باید یک پله از اینم بالاتر چرید!
به کسی چه که شما بی کاری؟
شما اصلا هم بی کار نیستی! داری راه می ری! پیاده روی می کنی! ویندوز شاپینگ می کنی! الخ!
والله !

یارو می گه فلانه فامیلمون گردن بند طلا می انداخته، آقا،
سر چهار راه موتوریه دست می کنه تو ماشین گردن بند رو می قاپونه
بهش می گم خوبش می کنه ملحد زندیق رو !
مرد که نباید گردن بند بپوشه!
اگه پوشید، باید مقنعه سرش کنه که گردن بنده پیدا نباشه!
فکر کردی هی می گن حجاب مصونیت است، می خوان ییهو دو شاخه شوید چرب و شونه نشده خانومها رو باد ببره؟ نه آقا ! واسه همینه که بالاخره اگه کسی چیزی آویزون خودش نموده، مقنعه روشو بگیره، دزد نبینه، اونطوری دست درازی نکنه!
همیشه که دست آدم درست نمی ره بیخ گردن و گردن بند رو نمی گیره! این سوار ماشینه اون سوارموتوره رو به رو هم که نیستند چشم کار کنه، دستشو می کنه تو ماشین ییهو می ره تو یک چشی چالی کور می شه آدم تا ته عمر! ارزش داره؟
حالا مقنعه بپوشه! هرکی ببینه می گه به به! این چی چی زیر لباس داره ؟!!! ای ول! آفتاب ندیده و مهتاب نخورده و چه بسا، حتی باد نخورده که خاک بشینه !
...
عق !
تصورش چندش شد یکم!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

far far away

بارون بوده دیشب

و من از ترس ترافیک،

دارم نیم ساعت زودتر می رم سر کار !!

خلوتی دم صبح خیابونها رو خیلی دوست دارم

خیلی زیاد

تو اون ساعتها اما،

خیابون مال رفتگر هاست

و  چند تا خانومی که خودشونو لای چادر پیچیدن و منتظرند با مینی بوس، برن far far away،

یا مستخدمی بکنند

یا باز مستخدمی !



روزتون به شادی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

روضه


این هست که می گه

نه خود خورد نه کس دهد
گنده کند به سگ دهد 

اینو،
تااااااااااازه کشف کردم من!
یک چندتا کلمه و آوا در این بیت سانسور شده است!
مثل، اون گنده اصلاً به فتح گاف نیست و به ضمّ گاف است!

و الخ!
نمی تونم شرح بدم! می دونید! بی تربیته گفتنش!

فقط من دیگه برام شکی نمونده که چرا مملکت ما این روز و حالشه،
 وقتی تمام همّ و غمّ علما و بزرگان و شعرا و حتی ماها، همینها بوده !

بگذریم.
خانومه روضه گذاشته
می گه همه مسلمونند
ناراحت شدم
واقعا پر رو تر از مسلمون عامی وجود نداره !
زنه،
عهد و قراری که موقع اومدن تو ساختمان گذاشته بودند رو زیر پا گذاشت
این از اوفوا بالعهود که خدا تو قران گفته است
دروغ بهم گفت، جوری که مجبور شدم رفتم اطلاعیه دعوت به روضه اش رو آوردم و ترکوندم تو چشمشف
اینم از اطاعت از فرمان خدا

بهش ثابت کردم مزاحم همسایه هاش می شه،
اینم از ارث بردن مسلمون از همسایه هاش
بهش توضیح دادم بخاطر مشترک بودن برق و آب و گاز، مدیون همه می شه
اینم از رعایت مال مردم
با این همه،
روضه رو می گیره !
راستش دلم نیومد بیشتر از این سفت باشم باهاش. پیرزن است و شاید این آخرین روضه عمرش باشه. کسی چه می دونه. فقط، وادارش کردم به چیزهایی که فکرشو نمی کنه، فکر کنه !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

رنگرزان


نشسته ام بیخ بخاری

تمام وقت، خوابم میاد ، 

فقط !

بیرون ابر روشنی است،

 گاهی بارش، 

گاهی آفتاب


حیاط رو شستیم و برگها رو جارو زدیم. 


... گویی به مثل پیرهن رنگرزان است ...

منوچهری در مسمّط خود گفته است.


روغن ماشینم کم شده بود، ریختم سرش. مسخره است که ماشین نو روغن کم می کنه و گویا جزو اصول و مسائل کاملا عادی هم محسوب می شه واسه این مدل ماشین! 


باید یک رب دوشام واسه خودم بخرم. کتف آدم گرم باشه خعلی باحال می شه

شکر خدا سرما نخوردم. اما دیروز، زود به دادش نرسیده بودم الان لنگم هوا بود.



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پاییز


از دیشب بارون اومده

بوی برگ نم کشیده درخت گردو ...


پاییز رو خیلی دوست دارم! خیلی زیاد!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

فاطی 2

خب، بحث شام پیش اومد و بعدش یک فیلم با آبجی خانوم دیدیم ، رشته کلام برید

داشتم از فاطی می گفتم.

این فاطی، به زشتی کلاغ  سیاه است. حالا کاری به ریختش نداریم. اما انصافا خیلی زبل و کاری است و هنر بزرگترش کار کشیدن از گرده بقیه هم جنسهاشه.

چیزی که تو این فاطی جون به چشمم میاد و نمی تونم حلّش کنم اینه که ایشون چادر سرش می کنه، میاد اداره، چادرشو بر می داره و هفت هشت ساعتی بین همه ماها داره کار می کنه.

سوال اینجاست که آیا ما ها رو قابل نمی دونه و مرد حسابمون نمی کنه که چادرشو بر می د اره؟

چه فرقی هست بین اینور دیوار شرکت با اونورش؟! اگه حجاب بی چادرش کامله، 

که هست،

چرا تو خیابون چادر می پوشه؟!

می دونید

من،

این آدمو صافش می کنم و از روش رد می شم! 

محموتی به خبرنگاره گفته بود تو نماینده کشورت هستی باید به سوال من جواب بدی!!!

حالا اینم باید به سوالات من جواب بده!

آخرش یا من چادر سرم می کنم

یا این می کنه چادرشو!


هرچند

الان داغم.

یکم بگذره می بینم همچین آدمی ارزش دهن به دهن گذاشتن و محل دادن نداره و می رم سمت اینکه فاصله اجتماعی بین یک مهندس و یک منشی رو، به چشمش بیارم!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah