از صبح،
تا همین الان تقریبا،
مشغول بشور بساب بودم.
هم تو خونه،
هم سرکشی به نظافت کار بیرون از خونه
خوبه. حال داد. دکور و چیدمان عوض شد.
یک ساعت پیش هم رفتم واسه این بنده خدا ناهار بگیرم، واسه خودمم کوبیده گرفتم و ، سوپ جو.
جاتون تهی! باحال بود.
عرض به حضورتون که ، شاید قبلاً هم گفته باشم، منتهی،
دارم فکر می کنم بعضی ها،
انگار رسالتشون تو زندگی،
تولید مستخدم و نگهبان بوده واسه بقیه جامعه
همینطور که بعضی دیگه ها،
انگار رسالت تولید امرا و روسا و الخ رو به عهده داشته باشند!
نمونه های اولی خیلی زیادند.
خیلی
دومی ها هم زیادند!
خانواده بوش در آمریکا، یک نمونه اش
راه دور نریم، خانواده عظیم فرمانفرمایان در همین ایران خودمون!
یک همکاری هم ما داریم که خودش و تمام فک و فامیلشو چپونده تو شرکت ما.
رسالت ایشون،
تولید منشی و تایپست بوده است!
همه ، از دم!
دامادش فقط مهندس است اینم نژادش فرق داشته با یارو وگرنه،
لابد اینم می شد کتابدار مثلا! خونه پر!
اصلا به ما چه بابا
شب بخیر
می دونید،
همونقدر که لخت و پتی گشتن بین چادری ها،
هم قبیح است و هم تو چشم میاد
این یارو که تو من و توی ملحد اخبار می گه با اون صدای تخمیش،
اسمشو نمی دونم،
اینکه این تنبونشو نمی کنه از پاش هم،
به همون نسبت تو چشم نگهش می داره
مرده شورشو ببره!
امشب شلوار لی ابی پوشیده است،
بگذریم.
خارجکی ها می گن
WHEN IN ROME, DO AS ROMANS DO
یعنی وقتی تو روم هستی، عین رومی ها باش
بعنی حل شو تو جامعه. تو محیط
شیاد ها رو گذاشته بی بی سی
دوستش دارم.
برم ببینم. فعلا.
ما به پدر بزرگ پدری ام،
می گفتیم حجی!
بنده خدا سالها زور زده بود و تهش رفته بود داده بود عربها!
الانه زنگ زدم خونه مون
با بابام صحبت می کردم می پرسید که از فلانی چه خبر
گفتم فلان.
طبق معمول نظر مخالفی داشت و گفت که بهش بگو که فلان
گفتم آخه من سرپیازم که بگم، یا دمشم؟
گفت هر دوتا!
بعدش منتهی، آخرهاش، قانع شد که آخه باباجان، اصلاً به من و ایشون چه ربط!
یادش افتاد به باباش
گفت به قول حجی، پول که دارید هر گهی که می خواهید بخورید!
خیلی خندید خودش به باباش!
گفت اون موقع ها یک کاری که می کردیم یا چیزی می خریدیم که بابامون به دلش خوش نبود و به نظرش اسراف میومد، غر می زد و آخر کار،
بهمون می گفت:
پول که دارید هر گهی که می خواهید بخورید!
طفلک پیر مرد! خدا ر حمتش کنه ایشالله
منو هم فلان !
بهش می گم دوست داشتی یک زن چینی می داشتی؟
هی نگاه می کنه !
می گم ببین، این جنس، زبون که نمی فهمه (دور از جون چندتاشون)،
اقل کم چینی ببر، که دلت خنک باشه که بابا، این نمی فهمه زبون منو
یک حسن جانبی هم داره اینکه،
فحشش بدی نمی فهمه !
یعنی بعدش آویزونت نمی شه که چکار به بابام داری،
خودت میمونی
خدا عمّه خودتو فلان
می دونی؟
بهرحال، چینی اش هم هست،
من دیدم
یکم فقط شبها، باید اتاق خعلی تاریک باشه
که ییهو اگه شبی نصفه شبی بیدار شدی، قبض روح نشی!
خعلی زشتند!
فکر کنم اینها رو توی پودر و رژ و دوده مطبخ هم بخوبونی،
آخر نشه براشون الخ !
چیه!
می گم آخر نشه براشون شوهر پیدا نمود!
امروز مهمون خارجکی داریم تو شرکت!
خخخخخخخخخخخ!
می گن یک مشت چینی درپیت !
من می خوام ازشون بپرسم چرا اینقدر جنسهاشون بنجله!
همه می گن درجه بندی داره و الخ و دولخ منتهی،
من سفارش دادم لپ تاب چینی رو توی انگلیس خریدند برام،
افتضاح بود!
شیشه اش رفلکس بود. بجای مانیتور آینه بود انگار
باطری اش خیلی زود، فقط تا هشتاد درصد شارژ می شد نه بیشتر
بعدش مانیتورش شروع کرد لکه های نورانی پیدا کردن. پیکسلهای سوخته!
پس فرستادم
مدتها چک کردند، نهایتاً گفتند رم خراب بوده درست کردیم برات!
ولی حیف از دو میلیون تومن پول بی زبون من!
من می گم فولکس واگن ماشینهاشو از سطح دنیا جمع کنه و ، بفرسته ایران
به جان خودم ما می خریم!
من رو دلم موند یکدونه گل از این مارک بخرم. نداشتم! وقتی هم داشتم، کرمان موتور دیگه تولیدش نمی کرد!
ولی من وااااااااااااااااقعا گل رو دوست دارم.
چی میخواستم بگم ؟
اتل متل رو گفتم براتون؟
الانه، کسی می تونه بگه بیت دومش چجوره؟
منظورم خود بیت نیستش ها! جوابشه !
حال ما چجوره ؟
خوبیم؟
خوشیم؟
خوشگل می کنیم؟
عطر می زنیم؟
امروز بعد از روزها،
یکی از نقشه کشهامونو دیدم
نصف شده بود!
پرسیدم چشه؟
دیدم نااااااااااااااااااااله سر داده که یک هفته است اتاقشو عوض کرده اند بردنش توی آتلیه،
اونجا با فلانه خانومه لج است،
حرص می خوره !
فکر کن!
حرص می خوره! اونقدر که نصف گوشت تنش آب شده! سر چی؟
سر اینکه از یک همکار، خوشش نمیاد !
چی می خواستند بشن اینها ؟!!؟!!
یا حضرت عبّاس، به خدا !
بابا،
عقد اخوّت هم بین دو همکار نمی خونند چه برسه به عقد نکاح!
خب حالا چند ماه هم با یکی، از یک در مشترک بری و بیای! می کنتت؟!
آقا من وسط سه تا آقا می شینم، یکی شون مداااااااااااام دستش به دماغشه طفلک، یکی شون مداااااااااااااااااااااام دستش به پاشه می خارونه، یکی شون بوی عرق می ده !
خب!
برم بمیرم؟
از قضا من اول به اولی گیر می دم
بعد دومی رو اذیت می کنم
بعد سومی رو حرص می دم
دوباره از نو !
اینها تازه خودش سوژه است!
البته ، نمی دونم چرا من چاق نمی شم !
می دونید؟
با لبات قهرم با چشات قهرم نگام نکن با نگات قهرم
عاشقت بودم نفهمیدی هی بهت گفتم هی تو خندیدی
زخم زبونت به دلم نشست سنگ عاشقات سرم و شکست
یادمه یه روز مست و مستونه داد زدم بیا بیرون از خونه
سنگ آخر و تو به من بزن خندیدی گفتی برو دیوونه
وقتی که عشق و دیدی تو نگام وقتی که اسمت آومد رو لبام
داد زدم یه روز توی کوچه ها اینو بدونین همسایه ها
من دیگه دارم میمیرم براش خندیدی گفتی عاشقم نباش
تا حالا دقت کرده اید تکیه کلام های شما چیاست ؟
فکر کنید
این تکیه کلامها،
تو خوشی و تو ناخوشی،
تو شادی و تو حال عصب،
فرق می کنند؟
فکر کنید!
تاحالا پیش اومده که یکی، به هر دلیل،
به تکیه کلام شما حساس شده باشه و ازتون بخواد ازش استفاده نکنید؟
بعد مسخره ترش اینه که وقتی فکر می کنی می بینی این تکیه کلام رو،
اصلا از خود طرف گرفته ای تو!
حاصل همنشینی ات با خودشه!
فکر کن !
یعنی در حالی که آگاه یا نا آگاه،
تو داری می ری که شبیه یکی بشی،
اون ازت می خواد که نشی!
یعنی ازت شاکی می شه که چرا شدی !!!
دیوانه اند مردم!
بخدا !
حیف نمی تونم شرح بدم چیه ماجرا !
خخخخخخخخخخخخخخخ!