۱۲۶ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

خر شیطون


وقتی می گن از خر شیطون پیاده شو

یعنی خری که مالکیت و هدایت مادی و معنوی اش و کاه و یونجه اش با شیطان، یا همون ابلیس است

یا منظور خری است که مهم نیست مالکیتش با کیه و کاه و علفشو پای کدوم آخور می خوره و الخ، بلکه،

مهم اون صفتشه که هایپر است و بپّر بپّر می کنه و چه بسا ممکنه راکب رو به جاهای ناهمواری ببره ؟

شما کدومشونید

یعنی،

کدومشو می پسندید؟!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

شب دراااااااز


زن همسایه،

یا شایدم آقاش

حوالی اذان صبح که می شه شاشش می گیره

اینو از رو صدای سیفون می فهمم

دیشب، خیلی زود خوابیدم

گمونم ده شب

بعد، یک موقعی که دیگه از خوابیدن خسته شده بودم،

صدای سیفون اومد!

با خودم فکرکردم که خب شکر خدا، صبح شد امشبم.

نگاه ساعتم کردم

یا خدا !!!

دو و نیم نصفه شب!

پپپپپپپپپدرم در اومد تا آفتاب دمید!

موقع طلوع ، حالا تازه خوابم گرفته بود!

خیلی بده ها

آدم تنها باشه بی خواب بشه

نه می تونه بخوابه

نه هیچی دم دستشه باهاش بازی کنه

نه کسی بیداره تو لاین و تلگرام و واتس آپ و الخ ودولخ سکش کنه

نه می شه ساز بزنه

نه به صفحات بررررررررررراق کتاب می شه نگاه کرد

نه حتی گشنته که بری سرتو بکنی تو یک آخوری و زمان بگذره

نه حتی اذان صبحه که آدم عبادت کنه

هیچی هیچی هیچ کاری نمی شه کرد! فقط باید زجر کشید تا صبح بشه!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مهمیز



می گه که:
بی جهت نیست که در کنج دلم جا داری
خوشگلی با نمکی دو چشم زیبا داری!
اینو واسه زنم خوندمااااااااااااا! کسی نگیره ییهو به خودش !
هه هه!
الانه می گید خوش به حال من و

...
خوش به حال زنم و

...
الخ و

...

دولخ!

آره ؟

هه هه

نه!
بهتون ثابت می کنم که آنچه شما فکر می کنی غلط غلط غلط است!
ز بیخ مشکل داره
حالا بگو چرا
چون الانه است که با چندتا سوال قیقاجی،

تو سه کنج اتاق گیر کنید و به گه خوردن بیفتید که  مثلا:

چرا تو کنجش و نگفتی وسطش
اگه فقط تو کنجش، باقیش کیو جا داده ای؟
آهاااااااااااان، خالی نگه داشته ای که هر وقت ازهرکی خوشت اومد توش جا باشه!
باشششششششه، ما که جامون تو کنجه، شما تو وسطش فوتفال دستی بازی کنید با از ما بهترون
هوممممممممممممممم!


هیممممممممممممممممم!


(خخخخخخخخخخ !)

تازه !

اینها همه گیرهایی است که به مصرع اول می شه داد
اونم بخشی از گیرها!


آیه:


و زن ایرانی همچو مهمیزی در دماغ شوهرش است!

ختم آیه!

هه هه!


مهمیز حلقه ای فلزی بود که در پره های دماغ گاو نر فرو می کردند و افسار به آن می بستند!
گمونم!



آقا، مخاطب خاص نداره ها. تمااااااااااااااااااام زنها همینطورند! شرط می بندم رو تک به تکشون!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سرشار


صبح، یک یادداشت سراسر شکایت از امید داشتم.

بحث بهره بانکی و اقتصاد و الخ.

اصلا امید رو یادتونه؟

امید.

نه؟

...

مهم نیست.

از رفقایی که ثمرة وبلاگ بود و ارادت زیادی دارم بهش


براش نوشتم حالا چرا می زنی؟

نوشت که کارد به استخون رسیده آخه.


الان،

حیفم اومد که براش ننویسم رفیق،

رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی !

والله!


ولی، به قول دکتر شریعتی - گمونم-

چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و 

و از احساس سرشار است...


شب بخیر


 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

آش


هرچی دقت می کنم نمی فهمم چطور باید توجیه کنم اینه در یک گروه،

وزن اونی که آواز میخونه از تمااااااااام لشکری که هر کدوم به نوبه خودش یک نغمه ای سر می ده و یک صدایی ساطع می کنه،

بیشتره!


حتما جون خعلی خوابم میاد نمی تونم بفهمم.

یکم سرم درد می کنه حتی

حدود 5 ناهار خوردم. زودتر نشد...

الانم یک کاااااااااااااشه آش رشته با کشک و قره قروت گذاشتم بجوشه، هه هه، بعدش لالا

جاتون تهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کار بسی بی ادبی !


این شعر رو می ذارم از دو باب


اولا که قشنگه

دوما ، تکمیلش کنید.


من و تو ، نم نم باران و ... نگو! وای خدا !

چایی داغ و دو فنجان و ... نگو! وای خدا !


پشت یک پنجره و شرشر باران و کمی

عطر شب بوی پریشان و ... نگو! وای خدا !


جای دست تو که از شیشه زدودست بخار

و تماشای درختان و ... نگو! وای خدا !


قطره ها بر روی شیشه همگی رقص کنان

نرم و آهسته و غلطان و ... نگو! وای خدا !


لحظه ای خیس شدن، خاطره انگیز شدن

پا به پای تو و آبان و ... نگو! وای خدا !


هرم آغوش تو و سردی باران، چه شود

لب چون غنچة خندان و ... نگو! وای خدا !


هوس بوسه ای از کنج لب یخ زده ات

آتش حیلة شیطان و ... نگو! وای خدا !


بوسه ای داغ به سنگینی احساس گناه

لحظه ای بعد پشیمان و ... نگو! وای خدا !


بغض سنگین من و گریة پنهانی تو

خیسی سطح خیابان و ... نگو! وای خدا !



بفرمایید شما تکمیل کنید!





کسی نظری نداد

من این شکلی به نظرم از اطالة کلام پیشگیری می شه:


من و آن لیموی پستان و ... نگو ! واااااااای خدا !

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دبیرستان


یحیی زنگ زد.

می گه شیراز نمیای ؟

می گه عامو ما دلمون عروسی می خواد، کاری نکردی؟

یادم باشه اگه خواستم عروسی کنم یحیی رو هم خبر کنم!

یادم بندازید شما !


می گه، مرحوم مادر بزرگش می گفته برید دم این دبیرستان دخترونه اگه کسی خوشتون اومد بپرسید تو دختر کی هستی.

بهتون می گه فلانه کس

بیاید مادرتونو بفرستید خواستگاری.


بهش می گم یحیی جان، خدا بیامرزتش، اما من دیگه دبیرستان و بلکم دانشگاه هم کارمو راه نمی اندازه جانم!

خنده می کنه !

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

غر

شاعر می گه

گفتن از زشترویی دگران

نشود باعث نکو رویی


پروین می گه.

خدا رحمتش کنه

یادش بخیر اینو من و هیچّی دیگه هم اون موقع که زنده بود گفت.


موضوع سر این جوونهاست.

این تازه کارها

اینها،

هرکدومشون یک بخشیشون می لنگه

و بعد قیاس می کنی که جوونهای نسل قبل که به ادعای شهبانو دست پرورده های اون دوره بودند،

زمانی سرلشکر شده بودند که هنوز سی سالشون نشده بود.

اینجا،

آقای مهندس،

تک به تک واسه همه توضیح می ده که فلانکی فلان جا می خواسته کار منو به اسم خودش تمام کنه

یا قول داده فلانه کار رو انجام بده بعد  از مدتها معلوم شده که کلا رفته از شرکت

یا الخ!

منم که تعارف با کسی ندارم،

به همچین منبری برسم،

پای منبر رو از جاش می کنم می کنم تو حلق منبری !


اون یکی تازه کاره،

خانوم مهندس مثلاً،

خاک بر سر،

شاگرد اول چهار دوره،

می ره عین خدمه،

می ایسته پشت در اتاق فلان مهندس،

صبر می کنه می کنه می کنه تا صدای تلفن آقا که قطع شد بره و کارش رو بگه .

بهش می گم برو تو!

برو جلو که ببینتت!

اینجوری شاید فکر کنه فالگوش ایستاده ای!

اصلا کلاس یک مهندس به این مدل احترام گذاشتن های ضد ارزشی نیست...


انگار با بز حرف می زنی!


صد رحمت به بز!

بلکه یک دمب کوچولو داره می گیره هوا !

اینها رو به زور ویاگرا هم نمی شه فلان !


ایام به کام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

موهبت


هایده،

در کنار انوشیروان روحانی و یک خانومی که چنگ می نوازه، آواز می خونه


تو یار من باشی وای، چه عالمی داره

فدات بگردم من

فقط بگو آره

...

اون انوشیروان که خب،

 دایم داره می خنده و سرشو تکون تکون می ده.

 خیلی کاریش نداریم با اون سر آستینهای کشی و دخترونه اش

اون به کنار.

داشتم فکر می کردم مرحوم هایده،

وقتی پشت چشماشو نازک می کرد و

دهنشو غنچه می کرد و 

سرشو همچین یوااااااااااااااااش، 

از شونة چپ به راست می چرخوند و می خوند که:

 تو یار من باشی وای، چه عالمی داره،


کسی هم مد نظرش بود؟!


می خوام ببینم، 


این لطافت آواز،

 بخاطر اینه که یکی تو ذهنش بود،

یا 

یا با خودم تصور کنم که اگه کسی تو ذهنش بود،

چققققققققققققققققدر به زیبایی آنچه خونده اضافه می شد!


خدا رحمتش کنه. 

صدای داوودی ای داشت که یک موهبت بود براش و بالاترین شکر داشتن اون موهبت این بود که با خودش نبردش زیر خاک،

اونم به فرم آک !

فی الواقع،

اون موهبت مال خودش نبود

به اون داده بودند که فیضشو برسونه به باقی مردمان

و اون،

به نظر من

تا جایی که می تونست رسوند.

ما خجالت بکشیم که امانتی دیگران رو دو دستی گرفته ایم لاپامونو،

ول نمی کنیم!


ختم کلام!



توضیح واسه بعضی ها:

منظور چیزی که لاپاتونه نیست. 

یک بچه رو تا حالا تو موقعیتی دیده اید که چیزی رو که دوست داره می خوان ازش بگیرند؟

سفت می گیرتش تو دستش و دستاشو می گیره لای پاهاش

گردنشو می کشه به سمت آسمون

اشک تو چشماشه

قوس دهنش به پایینه و 

تنها سلاحش

گریه

دم دستشه...


شبتون خرّم.

عزّت زیاد



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

بز

می گه تو ساختمانهای سازمانی ارتش بودیم

می گه، عین بز، سکسی ترین ساختمان ممکن بودند!

می گه،

درش که باز می شد،

تا تهش پیدا بود !

بهش می گم می شه قسمت بزش رو توضیح بدی حاج آقا؟

می گه بز ندیدی؟ همیشه دمش بالاست!

بره و بقیه حیوونها دمشون پایینه اما بز،

همیشه دمشو بالا گرفته است!


راست می گه ها!

دم کوچیکی هم داره کلاً

انگار بگو از اول بنا بوده یا عریان باشه ،

یا اگه شورت می پوشه هم،

مدل لاکونی باشه!

یک دم باریک کوتاه، آخه آ خدا، اینم شد حجاب؟!


استغفرالله!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah