۱۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تلخ


صبح، فهیمه می گه فلانکی کیه تو فیس بوک اد کرده ای؟!

می گم من؟ کی؟ کجا؟ من اصلا فیس بوک نمی رم! سالی یکبار شاید یک سری بزنم.

می گه شاید مال قبل بوده الانه جواب داده

یادم نیومد. مسخره به نظرم رسید کلا!. الانه چک کردم، بیخود گفته بود. کسی به اون اسم و مشخصات، اصلا جزو لیست دوستای فیس بوک من نبود.

اهمیت هم نداره

خوابم میاد

یک کاسه سوپ بخورم و برم تو اتاقم 

عزّت زیاد



-------------------------

سرکار رفیق لیلی خانوم. اصلا لزومی نداره عصبانی بشی رفیق. بحث بوقلمون بودن هم نیست از قضا. همونطور که گفتم، طبع آدمها گاهی مایل به شکلات تلخ می شه. احترام بذارید لطفا ! با تشکر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قفل


رفتم قفل رو یک نگاهی کردم

بازش کردم 

عیب اصلی این بود که این الاغها از این در وسیله هایی رو داخل و خارج کردند که بزرگتر از در بوده و ضربه خورده بود روی قفل،

 یکم کج شده بود.


کم کم یکی از همسایه ها هم اومد کمک و من چون مریض بودم یکم عقب تر ایستادم

عیییییییییییییییییییییی!

آقا تا داشت هی دولّا راست می شد، تنبونش اومده بود پایین، یک کون سیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه ! عققققققققققققققققق!

وییییییییییییییییییی!

دیگه نمی تونم هیچی بگم! ذوقم کورید!

از نظر من صلاح در اینه که آدمیزادی که می خواد مزدوج بشه زوج یا زوجه اش رو لخت و عور ببینه! چه بسا که عین این مورد، یارو سیاه بود آدم خوابید حسّش! چیه این !!




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

سه پند لقمان به پسرش



روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

 

لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست .



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دنده معکوس


راستش، امروز کار نمی کنم

یعنی،

کاری که ازم خواسته اند رو، نمی کنم!

روال کار ما اینه که یک سازه ای رو جز به جز طراحی می کنیم بعد احجام هر نوع کاری رو حساب می کنیم و بعد قیمت هر جز رو حساب می کنیم و جمع می کنیم می شه هزینه ا حتمالی انجام اون پروژه

حالا وقتی یکی بیاد، یک عدد بده، بگه معکوس برو ریز هزینه ها رو جوری در بیار که بشه این،

دیگه نمی شه

دیگه نه کار مهندسی است،

نه عاقلانهاست

نه شدنی!

هیچوقت نمی تونی به عدد این بابا برسی، مگه اینکه دو دو تا چهارتا نشه که اگه این کار رو بکنی هم الی الابد دیگه گیر می افتی!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

یکشنبولی

صبح، از آسانسور که پیاده شدم، دیدم یکی داره بادر ورودی کشتی می گیره

رفتم، می بینم قفلش باز نمی شه، دختره چسبیده بهش و تکون تکون!

پسر مونگوله اون یکی همسایه هم پاهاشو عین پایه های جرثقیل بااااااااز کرده، منتظره!

بهشون گفتم از در حیاط برید دیرتون نشه.

یک مدت طول کشید تا فهمیدند! لابد صدای من بم است و ضعیف. این عیب همیشگی من بوده است...

پسره اشکول که می گه من دیپلممو گرفتم انداختم تو خونه! الان دارم می رم کوه!

می گم دیوانه است! خب می خوای به دختر همسایه بگی دیپلمه ای؟

می خوای بگی درس خوندن بی فایده است و آخرش اوشونم باید بیاد از کوه، بالا بره؟

مردم چل اند بخدا.

بهرحال، اونها رو فرستادم و یادداشت گذاشتم پشت و روی در و خلاصه،

داشتم می رفتم که اون یکی همسایه از پله ها خرامید پایین، با پسرش

پسربچهه، خیییییییییلی بد به من اخم می کنه. گو اینکه به حضرت عبّاس، من هیچ نظر بدی نه به باباش دارم نه مادرش منتهی، حسّش اینه! انگار بگی آفتاب از کلّه من بتابه، وقتی نگاهم می کنه خودبخود اخمش می ره تو هم.

مامانه، یک مارمولک زرد ضعیف رنگ پریده و نا خوشگل، چادر انداخته سرش با پای لخت نازک، یک مدلی که حال آدم بد می شه، دنبال پسرش...

بهشون گفتم از در حیاط برید قفل خرابه

خانومه، می گه سرویس بچه ام از این دره، چطوری برم از در حیاط؟

یعنی ها، یادم افتاد که پلیسه به خانوم راننده می گه خانوم کمربندتون کو،

خانومه می گه ساپورت پامه !

منم عصبانی که باشم دیگه خر خرم. بهش گفتم خب بفرما از این در برو!

خخخخخخخخخ!

می گه فلانکی پریروز درستش کرد!

گفتم فلانکی بلد بود، من بلد نیستم!

خلاصه

خرمو سوار شدم و در این اثنا اوشونم از درحیاط ساختمان رو دور زد و منم از جلو خودش و بچه بد عنقش، همچین وییییییییییییژژژژژژژژ، راهمو کشیدم اومدم شرکت!

حالا عصر می رم یک خاکی تو سر قفل می کنم، انشاالله!

هرچی نگاهش کردم نفهمیدم از کجا باز می شه راستش. وگرنه بدم نمی اومد سر صبحی یک پیچگوشتی چهارسو بردارم و بیفتم به جون قفل عزیز! هه هه


آبم جاریه همچنان.

خیلی حال می کنم با این کرخی و سرماخوردگی اینبار!

یک قوطی سیصد برگی دستمال نرمه هم آوردم، هی می ذارمش لاش!

خخخخخخخخخخ!

عزّت زیاد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

وضع موجود

احساس سرماخوردگی دارم

گلوم درد می کنه و 

آب دماغم راه افتاده است...


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

پارک


رفتم نظام مهندسی، تا برگشتم شرکت دیر شد

جای پارک ماشینم نبود طبعا.

گذاشتم و پیاده شدم، دیدم سرپرست راننده ها از تو پنجره اتاقش سر در آوره و امر و نهی که بکنش تو فلانه سوراخ لای دو تا ماشین دیگه.

کار خوبیه. اگه همیشه این کار رو بکنه، یانگهبان رو موظف کنه به این کار، بهرحال یک جای پارک و بعضا سه تا جای پارک تو کوچه و خیابون آزاد می شه.

تیر و مویی، جابجا کردم اسبمو

جا بود، چیزی که نبود شعور کافی تو همکارهای خودم بود که ماشینشونو که می ذارن دیگه فکر نمی کنند می شد بهتر هم گذاشت یا نه.

بهرحال، واسه اینکه اون سرپرست گرامی هم خیلی بیکارنباشه ، زنگش زدم و سراغ دو قلم فاکتوری که دو ماه پیش داده بودم بهش رو گرفتم!

هم اینکه واااااااااقعاً دیگه پول ندارم و لازممه، چون ممکنه یکی دو روز طول بکشه تا پول نظام مهندسی رو بگیرم

هم اینکه، این یابو، وقتی دو ماه به روی خودش نیاورده،

باید به روش آورد!

نه؟

هه هه


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

باز نشسته



من،

یک روزی که بازنشسته بشم،

ساعت یازده قبل از ظهر همون روز،

خواهم مرد!

دیروز خیییییلی بهم سخت گذشت!

وقتی که آفتاب بیرون است، من اگه تو باشم، اعصابم خراب می شه!

امروز، همینکه می  دونم می رم بیرون،

نه بی هدف ، واسه یک کاری،

همین بهم روحیه می ده.

تمایز این ها رو  لمس می کنم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

کار اجباری

تعطیلات فوق العاده گندی بود

فوق العاده!

عصبم سر جاش نبود

دیشب دیر خوابیدم

امروز تا نه خواب موندم

یک خواب مسخره، در حدی که بالش همیشگی حتی به نظرم میومد زیادی بلند است!

اذیت بودم

بعد از صبحانه باز خوابیدم تا دو

ناهار مسخره ای خوردیم و خلاصه، دردسرتون ندم

بالاخره از ساعت چهار جمع کردم خودمو. یک دوش گرفتم و بعد بی هیییییییییییییچ هدفی سوار ماشین شدیم با آبجی خانوم

رفتیم سمت کبوتر آباد!

یک بیابون برهوت

می خواستم ببینم مسیری که می ره واسه اصفهان از اینطرف چطوریه

یک ساعتی رانندگی داشت!

تو راه، دفتر نقاشی زنگ زد. چه خوب! بالاخره رفت تهران سر خونه زندگی اش. خوبتر اینکه گفت دو هفته ای هست به شدّت داره ساز می زنه!

خیلی قشنگ می زد. حیف شد من هیچوقت نرسیدم بهش. حتی قرار بود سازهای منو ببینه ولی جور نشد و رفت.

می گه زندگیتو بکن خر نشی زن بگیری ها!

خخخخخخخخ!

فکر کن! یک زن دیدگاهش به زندگی شده این! زن نگیری هااااااااااااااااا! زندگی تو بکن! خخخخخخ

جعفر رو هنوزم داشت. گفت می خواد بفروشه، شوهرش فرصت نمی کنه ببرن واسه فروش

گفتم اگه خودت بودی تا حالا به دو برابر قیمت فروخته بودی. می گه آره! یکی دیگه هم خریده بودم بی شک!

بگذریم

کلی رانندگی کردیم و نهایتا از سپاهان شهر سر در آوردیم. می خواستیم برنچ بخریم، یک دنیا چیز خریدیم، یک کیلو هم برنج قهوه ای!

خخخخخخخخخ!

برنجی که تمام شد خوب نبود. یعنی زیاد خریدم، آخرهاش بید افتاد به جونش. 

متاسسسسسسسسسسسفانه! می دونید!

متاسسسسسسسسسسسسسسفانه !


فردا، باید برم نظام مهندسی. از شدّت بی پولی، مجبور شدم دیگه گار کنم!

راستش، می خواستم بذارم کنار. مسوولیت زیادیه و پولش ناچیز. از پارسال که آقا امام جمعه(!) واسه فشار نیومدن به مردم، دستووووور داد تعرفه خدمات مهندسی رو کم کنند، هنوزم قیمتها متناسب نشده است. حالا من نمی دونم بساز بفروشها راحت تر بشن، قیمت مصرف کننده رو منصفانه تر تعیین می کنند؟ خب به قشر ماست بند فشار می آوردی آقا ! اقلا مطمئن بودی هر کی، چه اونکه ماسک ماست چکیده می ذاره به پاشنة پاش، چه اونکه ماست تنها قاتق نونشه، یک بهره ای می برند!

بهرحال. مجبور شدم. تا سقف معاف از مالیات، امسال هم کار می کنم.

تا ببینیم چی پیش میاد.

کلاً، پول چیز خوبیه.

خیلی خوب!

غلط کرد اون معلمی که به ما اشتباهی درس داد! علم بهتر است از ثروت! پهن خورد! احمق!




۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گزارش کار


یک عاااااااااالمه خوابیدم امروز

بعدش یک عاااااااالمه سیب و هویج آب گرفتم با آبجی خانوم خوردیم

بعدش یک نیمروی قشنگ ، با کره و عسل و پنیر ردیف کردیم و

خاک دو سه تا گلدون رو عوض کردیم و 

راستش یک گلابی هم الانه خوردم که اصلا مزه هرچی گلابی به عمرم خورده بودم رو ضایع کرد و رفت و 

الانم خوابم میاد!

خخخخخخخخ

عزت زیاد

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah