۱۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سالها قبل

جاتون تهی، نارنگی پاکستانی خریدم با خرمالو

کیلویی پنج هزار تومن.

الانه، خرمالو شستم و گذاشتم واسه آبجی خانوم

بهش می گم می دونستی تو آبادی یکی هست معروفه به خرمالو؟

می گه نه

می گم بهمن موزی چطور؟ می دونی یک آدمی ملقب به این لقب بوده؟

بچه های آمزا حج بگوم چطور؟

تقی گاریچی؟

نوه های سدعبدالله

خانوم سوادی؟


خخخخخخ! یادش بخیر. دور تا دور یک میدون، اینها بودند. با خیلی های دیگه.

خانوم سوادی مال آبادی ما نبود. یک خانوم شیک بود، شوهرش شهید شد. اتوبوس داشت. یک عالمه هم بچه داشت. خوزستانی بودند گمونم. لااقل خا نومه خوزستانی بود. یادم می یاد عصرها که می شد می اومد می نشست رو پله دم خونه شون. خونه شون خیییییییلی کوچیک بود با اونهمه بچه واقعا جا نمی شد به نظرم.

یکی از چیزهایی که یادمه این بود که تو یکی از این بعد از ظهرها، یک بیسکویت مینو از اینها که جلد قرمز دارند و داخلشون یک کشوی سفید رنگ داره، کرم دارهای دوقلو، از اینها بطور عمودی رو پله جلو خونه شون بود. فکر کنم یک همسایه ای نشسته بود باهاش حرف می زد ، این پذیرایی شیک، بخاطر همسایه بود!

اینها همه که می گم مال سالهای آزاد سازی خرمشهره. خیلی خیلی سال قبل. اون موقع که میدون جلو خونه ما رو آسفالت می کردند و تمااااااااااام زار و زندگی همه مون قیری شده بود! چه آسفالت تمیزی بود اولش! یادش بخیر

ولی اون محله هیچوقت محله نشد! رونق نگرفت میدونید؟ بعضی جاها، یخش نمی گیره! خوب که جابجا شدیم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گلایه


صبح دیدم یک مینی بوس قرمز ایستاد

یک بچه ای  آویزون مینی بوس شد که سوار بشه...

یادم افتاد، منم سرویس داشتم

مینی بوس!

مینی بوس شاهقلی!

صبح زمستون

یک پیک نیک توش می ذاشت

می مردیم تا برسم !



.

.

.

بی خود نیست هیچی نشدیم!

به ما آب نرسید! می دونید ؟


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

لایی کشون!


صبحی،

جلوی صفه

یک زانتیا می خواست از رو کلّه ام رد بشه

انصافا راه نبود. خب اگه راه باز بود مگه خودم قر بودم که نرم ؟

سر ماشینشو کرده تو کون ماشین من ، هی بوووووووووووووق و چراغ

منم راه ندادم بهش

اومد لایی بکشه

بازم راهشو بستم که آآآآآآآآآآآآآأم بشه

آخرشم براش بیلاخ فرستادم تو آینه، ییهو دیدم یک دختری هم کنار دستشه، بیلاخم نصفه موند!

خب یابو !

اولاق !


هیچی آقا، اومدیم دیگه.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

گیچ

خیلی خوب نیست احوالم.

یک سردرگمی بیشتر.

نشد موهامو کوتاه کنم. یارو نبود.

یک باااااااااااار تخمه خریدم

یک عالمه تو یک بیابونی که بهش می گن پارک(!)، نشستیم با آبجی خانوم. یک عالمه تخمه خوردیم.

یک خانومی اونطرف پارک نشسته بود

بعد از چندی یک آقایی شش تا ساندیچ خریده بود اومد پیشش درحالی که غر می زد حالا اگه دو تا هم واسه اونها می خریدیم زیادی می کرد؟

با خودم گفتم چه بیچاره است این مرد.

خب می خریدی.

یک زن گرفته ای اندازه یک گوریل، که نذاره کاری که دلت می خواد،

کاری که دوست داری،

کاری که فکر می کنی درسته رو انجام بدی؟

چرا آدم استحاله می شه؟


نشستند دو نفری به خوردن ساندویچها...


در همین حین، دو تا پسر بچه آفتاب سوخته اومدند شروع کردند با آب داخل حوض بازی کردن. منم مثل اون آقا فکر کردم گدا باشند. آقاهه، خیلی شاهانه، تعارف زد به بچه ها! عبارتش قشنگ بود! بهشون گفت، اگه نخوردین بیاین

خب، بچه ها گدا نبودند. شکل گداها بودند. گفتند خوردیم و مشغول کارشون شدند

تا آرنجشون خیس شد،

به تخمشونم نبود.  

داشتم فکر می کردم من اگه تا مچ دستم خیس بشه می خوام خودمو بکشم، چی می شه که اینها اصلا مهم نیست براشون که حتی گرمکنشون تا آرنج خیس شده. این که خشک نمی شه به این راحتی که! 

 عه!

بهرحال...


نمی دونم. 

چهارشنبه واسه ساختمان جلسه گذاشتم، بلکه این کار رو هم از سر خودم باز کنم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

الکی

امشو شوشه لیپک ری حیرونه

(یعنی که قطب نما رو به شمال است، شمال بوشهر هم می شه برازجون، همونجا که گویا معشوقه سندی بوده)

بگذریم.

کسی حرفی حدیثی نداره که بگه؟

من امروز یک مثل قدیمی آموختم. می گه گاومون زاییده پسر، عروسمون آورده دختر.

اینو قدیمی ها می گفته اند یعنی که همه چیز عکس مطلوب.

خدایی خوب شد این قدیمی ها هم مردند راححححححححت شد بشریت از دستشون!

والله!

دختر چه عیب داشت که اینقدر تو سرش می زدند؟ من اگه قرار باشه یک بچه داشته باشم، دلم می خواد دختر باشه.

تمام.


۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
arash shah

نمک


باید می رفتم موهامو کوتاه کنم. تنبلی کردم. زیادشده اند به نظرم.

رو اجاق، سوپّ نابی داره غل غل می کنه. با یکمی بوی خوب غذا.

ظهر، با اینکه پلو قرمه سیزی بود و ماست خونگی و الخ و دولخ، ولی نمی دونم چرا اصلا مزه نمی داد. غذاهای مامانم بی نمکه و خب، کلّ مزة غذا هم که به نمکه، این دشمن دوست داشتنی!! به قول کانون تبلیغات شهرداری!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

قدیم


رفیقمون یک سیب سرخ قششششششششنگ داد بهم

گذاشتم تو فنجون

یک لحظه برش داشتم،

یادم اومد،

سالهای سال پیش

این سیب،

اسباب بازی ما هم بود وقتی یک نخ به چوبش می بستیم و اونقدر قرش می دادیم که سرگیجه بگیریم!

اگه این سیب یک برگه هم بهش داشت که دیگه عیشمون کامل بود،

هی لنگر بر می داشت و یک هاله سبز رو سر سیب قرمز رنگ...

هعی...




بیخود نیست هیچی نشدیم هااااااااااااااااا!

خخخخخخخخخخخخخخخخ


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

مالیه !


رفتم اداره دارایی

واسه یک پروژه ای که عهد بوقی انجام داده بودم، مالیات بسته بودند!

زیاد نبود منتهی، باید قراردادمو ببینم و یک زنگ و پس زنگی به شرکتش بزنم ببینم این چرا اینجوری شده است.

یک چیز جالبی که داشت این بود که فهمیدم کلللللللللل حرکات من در بارگاه حضرات ثبت شده است. از خرید ماشینم بگیر تا خرید و فروش حتی یکی دو سه تا اسکناس صد دلاری و الخ!

جاااااااالبه ها!

می دونید،من فهمیدم ، یعنی فکر می کنم، زیرساختهای لازم برای حفظ اعداد بزرگ رو اداره محترم دارایی نداره. واسه همینم چیزهای کوچیک مثل فعالیت های من رو داره، ولی درشت درشت ها رو،

نچ!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

حکمت؟

می گم چطوریه که هیچ پرنده ای تو هوا،

در حالت پشتک وارو، 

پرواز نمی کنه؟

همینطور هیچ ماهی ای در دریا!

آدمیزاد هم کرال سینه می ره هم کرال پشت اما،

پرنده و آبزی با اینکه می تونه تو اون محیط شناور باشه،

فقط بازه های کمی تو دور زدن ها و معلق زدنها کله پاست!

چرا؟

تاحالا مگسی رو دیده اید که دل بالا، بال بزنه؟!

چرا؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah

دور ریز

دوستان همه می گفتند، پیش بینی می کردند، که من زن بگیرم، باید خط موبایلمو کلّا عوض کنم.

فرمایش، بیشتر رو شناختی بود که بطور عام از جنس ناساز زن داشتند! پر بی راه هم نبود و نیست.

ما،

 زن که نگرفتیم. 

الانه اما،

 تصمیم دارم با اینکه هیچ وزنی ندارند و حجمی اشغال نکرده اند امّا،

یک چند نفری رو از تو دفترچه تلفن گوشی هم، کنار بذارم.

تو علوم کامپیوتری، یا نمی دونم بایگانی، می گن اگه یک فایلی رو فلان مدت نرفتی سراغش، بندازش بره!

آدم باید بتونه دور بریزه

بتونه، نقطه بذاره تهش

بتونه، منتظر روز مبادا نباشه که شاااااااااااااااااید به کار اومد.

چیزی و کسی اگه تا الان به کار نیومده،

مرده شورشو ببره! بندازش بره که دییییییییییگه به کار نمیاد!


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
arash shah